فراخوان جایزه جهانی «شهر شعر» منتشر شد جایزه جهانی «شهر شعر» فراخوان خود را در حالی اعلام کرد که علاقهمندان میتوانند تا ۱۵ بهمنماه ۱۴۰۳ آثار خود را به این جشنواره ارسال کنند. ۱۷ دی ۱۴۰۳ – ۲۰:۲۲
منبع: خبرگزاری تسنیم
مولانا معرّف مدنیت بزرگ به جهان شد؛ زبان فارسی حراست میخواهد
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: صلاحالدین جامی، متولد ۱۳۴۷ در هرات است. تحصیلات خود را تا مقطع لیسانس در افغانستان ادامه داد و دوره کارشناسی ارشد و دکتری را در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه ملی تاجیکستان به پایان رساند و موفق به اخذ مدرک دکتری از آن دانشگاه شد.
این پژوهشگر در حال حاضر استاد دانشکده ادبیات فارسی و مسئول برنامه کارشناسی ارشد دانشکده ادبیات و عضو هیئت علمی دانشگاه هرات است، همچنین رئیس انجمن ادبی هرات، فعال مدنی و پژوهشگر در حوزه ادبیات کلاسیک و نقد ادبی است.
در فرصتی که دست داد با او درباره زبان فارسی و مولوی به گپ و گفت نشستیم.
مشروح این گفتگو در ادامه میآید؛
* آقای جامی از چه سالی تدریس را شروع کردید؟
تقریباً از سال ۱۳۸۰ تدریس را آغاز کردم؛ البته در حالی که تدریس میکردم با استفاده از بورسیه جهت ادامه تحصیل عازم کشور تاجیکستان شدم. مقطع کارشناسی ارشد و دکتری، سال ۲۰۱۶ ختم دوره دکترای من بود.
* پس همزمان که مشغول تحصیل مقطع دکتری بودید، تدریس هم میکردید.
نه در دوره تحصیل تدریس نمیکردم. پیش از آن تدریس را شروع کرده بودم. تا رفتن به بورسیه. زمان ما اینطور بود که معمولاً آنهایی که با درجه ممتاز فارغ التحصیل می-شدند میتوانستند عضو کادر علمی دانشگاه باشند و سپس ادامهٔ تحصیل در مقاطع بالاتر بدهند.
* در هرات تدریس میکردید؟
بله، در دانشگاه دولتی هرات افغانستان. در حال حاضر هم مسئول برنامه کارشناسی ارشد دانشکده ادبیات هستم، عضو هیئت علمی و مسئول کمیته فرهنگی دانشکده. و نیز سردبیر فصلنامه اندیشه، ژورنال بینالمللی دانشگاه. در کنار امور دانشگاهی ریاست انجمن ادبی هرات را نیز عهده دارم. اجازه بدهید راجع به انجمن ادبی هرات خدمت شما توضیحات مختصری بدهم چون در کارنامه فرهنگی این دیار نقطه عطفی است آخر هرات پایتخت فرهنگی کشور ماست. این انجمن، نخستین انجمن ادبی است که در افغانستان در سال ۱۳۰۹ شمسی تأسیس شد و یک سال بعد از آن، انجمن ادبی در مرکز کشور یعنی کابل آغاز به فعالیت کرد. انجمن ادبی هرات نزدیک به یک قرن سابقه دارد و معمولاً بزرگان ادبی معاصر خطّه هرات به این انجمن تعلقی داشتند.
در تمام این مدت انجمن همواره فعالیت داشته و کارهای جدی در عرصه فرهنگ و ادب به ویژه زبان و ادبیات فارسی انجام داده است. در حال حاضر نیز در بخش چندگانه فعالیت دارد: یک بخش به نام کانون جوانان دارد که مسئول کشف، جذب و پرورش استعدادهای جوانهاست. بخش شعر دارد بخش داستان دارد، کارگاههای نقد دارد، چاپ و رونمایی کتاب و همچنین جلسات و همایشهای مختلف در حوزه ادبیات در انجمن ادبی برگزار میشود. در کنار اینها فصلنامهٔ «اورنگ هشتم» را نیز داشته است. خوشبختانه در همه دورهها با همه محدودیتها انجمن نفس کشیده و همیشه خانمها حضور پررنگ داشتهاند هنوز هم بخش خانمها فعال است، منتها با شرایط خاص و ویژه.
* ظاهراً با شرایط امروز فعالیت خانمها سخت است!
دشوار است. اما با همه محدودیتها جلساتشان برگزار میشود. جلسات قبلاً مختلط بود ولی الان به تفکیک هفتهای یک روز آقایان و یک روز بانوان، جلسه نقد شعر و داستان دارند.
ما دستاندرکاران حوزه ادبیات و زبان، به مثابه سربازانی هستیم که همواره به دفاع و حراست از زبان فارسی ایستادهایم. این توقع را از هم زبانهای خود داریم که در این راستا و در این امر مقدس بیش از پیش یاریگرمان باشند. زمانی هست که گویندگان در جهت ارتقا و غنامندی زبان تلاش میکنند، و قطعاً دستاوردهایی هم دارند و زمانی هم حمایت * این روزها وضعیت زبان فارسی در افغانستان چهطور است؟ با توجه به اینکه اصلاً عنوان دانشگاهها را برمیدارند و به زبان پشتو، پوهنتون میگویند.
خب زبان فارسی زبان تمدنی عظیم و کهن، با قلمرو وسیعی از گویندگان و و حامل بخش بزرگی از میراث بشری است؛ با افتخار داشتن مشاهیر بزرگ فرهنگی. پس قطعاً زبانی نیست که به راحتی آسیب ببیند اما مستلزم حراست و توجه گویندگان بهویژه متصدیان امور فرهنگی و زبانی است. میخواهم کوتاه عرض کنم که ما دستاندرکاران حوزه ادبیات و زبان، به مثابه سربازانی هستیم که همواره به دفاع و حراست از زبان فارسی ایستادهایم. این توقع را از هم زبانهای خود داریم که در این راستا و در این امر مقدس بیش از پیش یاریگرمان باشند. زمانی هست که گویندگان در جهت ارتقا و غنامندی زبان تلاش میکنند، و قطعاً دستاوردهایی هم دارند و زمانی هم حمایت.
* افغانستان چه زبانهایی دارد و هر کدام حدوداً چند درصد گویشوَر دارند؟
سوال بسیار خوبی است اما تخمینش بسیار دشوار است. زبان غالب مردم افغانستان قطعاً با توجه به قومیتهایی که آنجا وجود دارد، زبان فارسی و سپس پشتو بوده است. زبان پشتو در کنار زبان فارسی به عنوان دو زبان رسمی کشور تعریف شده است. اما زبانهای دیگر چون؛ ترکمنی، ازبکی، پشهیی، نورستانی و بلوچی هم گویشهای هستند که با توجه به ساختار تنوع قومیتی در افغانستان وجود دارد. اما در کل میشود گفت که زبان غالب، که بیشتر مردم بدان تکلم میکنند، زبان فارسی است. البته این برمی گردد به توانمندی بالایی که زبان فارسی دارد؛ معمولاً در قلمروی که زبانهای مختلف وجود دارد، زبان قویتر که دارای ظرفیت بیشتری هست قطعاً زبان غالب میشود، در این شک نیست. در افغانستان هم همینطور است.
نمیشود به این اکتفا کرد که چون فلان زبان از قوم دیگری هست باید حتماً به زبان خودش سخن بگوید، نه. خیلی از اقوام هستند که زبان دیگری دارند ولی به فارسی تکلم میکنند و شاید آشنایی کمی هم با زبان خودشان دارند، اتفاقاً از این نمونه کم هم نیست. حالا، زبان غالب، زبان فارسی است یعنی من میخواهم اینطور خدمت شما مطرح کنم که غالباً افغانستانیها زبان فارسی را بلدند. مثلاً اگر شما به یک منطقهٔ ازبک تبار بروید، قطعاً آنها زبان فارسی را میداند ولی لزوماً عکس آن چنین نیست که یک فارسی زبان حتماً زبان ازبکی را بداند! این مثال بر همه زبانها مصداق دارد.
*در ایران هم همینطور است؛ یعنی مثلاً ترکها یا کردها یا بلوچها فارسی میدانند ولی ممکن هست به زبان خودشان صحبت نکنند.
بله؛ البته با یک مقدار تفاوت. در مناطق پشتون نشین، کم و بیش با زبان فارسی آشنایی دارند ولی زبان تکلمشان پشتوست. در آن مناطق وقتی شما فارسی صحبت کنید قطعاً میدانند، مشکل شما حل میشود.
* مناطق پشتوننشین کجای افغانستان هستند؟ شمال یا شرق؟
شما از سرزمینی صحبت میکنید که به نوعی مهد زبان فارسی است. در چنین سرزمینی بدون شک مردم با میراث ادبی گذشتهشان سخت عجین هستند. قطعاً با شعر و ادبیات آشنایی دارند و خیلی از مشاهیر ادبی ما نزدشان جنبه تقدس دارد. جالب است بدانید که در مکتبخانهها و مساجد، در کنار کتب دینی که طلاب میخوانند، دیوان حافظ و سعدی و مثنوی معنوی خوانده میشود مناطق جنوب و جنوب شرق افغانستان، استانهای قندهار، هلمند، فراه، زابل، ارزگان، ننگرهار، پکتیا، پکتیکا و لوگر. باز جالب است در برخی از این استانها مانند فراه مردم بیشتر با زبان فارسی صحبت میکنند. استانهای دیگر مثل کابل، هرات، بادغیس. غور، پروان، بدخشان، تخار، فارسی صحبت میکنند و در استانهای مزار، فاریاب، جوزجان در کنار فارسی زبانان البته ترک تبارها زندگی میکنند.
* بهعنوان مقدمه ورود به بحث مولانا، شعر و ادبیات چقدر بین مردم افغانستان جایگاه دارد؟ مثلاً از چه شاعرانی بیشتر شعر میخوانند؟ عادت به شعرخوانی یا استفاده از ضرب المثل بین مردم وجود دارد؟
شما از سرزمینی صحبت میکنید که به نوعی مهد زبان فارسی است. در چنین سرزمینی بدون شک مردم با میراث ادبی گذشتهشان سخت عجین هستند. قطعاً با شعر و ادبیات آشنایی دارند و خیلی از مشاهیر ادبی ما نزدشان جنبه تقدس دارد. جالب است بدانید که در مکتبخانهها و مساجد، در کنار کتب دینی که طلاب میخوانند، دیوان حافظ و سعدی و مثنوی معنوی خوانده میشود. در طاقچههای خانههای، مردم افغانستان کتاب خواجه حافظ را در کنار قرآن و حدیث گذاشته است و شعرخوانی بهعنوان یکی از مؤلفههای اصیل فرهنگی وجود دارد.
درباره ضربالمثلها باید گفت در زبان عامیانه قطعاً صورت اصیل گذشته خودش را بیشتر حفظ کرده است. میشود گفت حتی زبان فارسی به صورت عام قبل ورود بی حد و حصر واژههای دیگر، و حضور فضای مجازی اصالت خودش را بسیار خوب حفظ کرده بود؛ البته اصل تحول زبان یک اصل زبان شناسی است که من وارد این بحث نمیشوم که روند طبیعی است، و گاهی وقتها جنبه مثبت هم دارد، بر ظرفیت زبان افزوده میشود و گاهی هم جنبه منفی دارد و متأسفانه زمانی زبان را با نوعی انحطاط مواجه میسازد، چنانکه این اواخر کم و بیش در افغانستان و هم با تأسف در ایران، الان با این روند مواجه ایم. متأسفانه این واژههای دخیل و بیگانه چنان بین مردم و به ویژه قشر جوان فراگیر شده و این اصطلاحات فضای مجازی طوری در کاربرد زبان جای گرفته که سخت دردآور است تا آنجا که آدم با زبان احساس بیگانگی میکند.
* مردم افغانستان بیشتر از چه شاعرانی شعر میخوانند؟ به حافظ اشاره کردید. دیگران چه؟
خب قلههای شعر در افغانستان سعدی، مولانا، حافظ، فردوسی هستند که اینها چهرههای شاخص و نمادهای برازنده شعر ما هستند. این میان آنچه در ایران کمتر هست ولی در افغانستان در کنار این بزرگان فضای بیشتری از شعر کشورمان را به خصوص در قرن گذشته تسخیر کرده، بی دل دهلوی است.
* صائب هم میخوانید؟
بله. صائب هم میخوانیم ولی بی دل توانسته جایگاه بسیار ویژه ای داشته باشد. البته بی دل مدتی از چرخه توجه در ایران خارج بود اما حالا نسبت به گذشته بیشتر در محراق توجه قرار گرفته است. در افغانستان و نیز فرا رودان بی دل همچنان جایگاه خاص داشته است. این تأثیرگذاری هنوز هم در افغانستان وجود دارد. اما این به آن معنا نیست که جایگاه حافظ، سعدی، فردوسی، خیام و به ویژه مولانا پایین بوده باشد، نه، قطعاً نه. برنامههای بزرگداشت مولانا و مثنوی خوانی جزو برنامههایی است که همواره در افغانستان وجود برگزار میگردد.
غیر از افغانستان و ایران، ۱۲ کشور دیگر هم جزئی از یک دایره مدنیتی و فرهنگی بهحساب میآیند که در این میان مولانا بهعنوان یکی از ستونهای استوار این تمدن همه مرزها را درنوردید و در واقع بیشتر معرّف این بزرگمدنیت به جهان شد. از منظری زمانی که از مدنیت بزرگ و هویت مشترک یاد میکنیم، این مؤلفههای مشترک یک درهم تنیدگی فرهنگی ایجاد میکند و باز مولاناست که توانسته این پیوندها را به زیبایی تمام آئینه داری کند مولانا در مدارس و دانشگاهها، در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و بالاتر، قطعاً جزو برنامههای درسیشان است. همچنین در حوزههای دیگر به صورت آزاد در نهادهای ادبی، انجمنها، کانونهای ادبی قطعاً به مولانا پرداخته میشود. از اینها که بگذریم حتی در نحلههای عرفانی و گرایشهای مختلف قطعاً توجه به آثار مولانا یکی از برازندگیهای کار آنهاست. حتی در سخنرانیها، استناد به غزلیات و مثنوی مولانا یکی از ابزارهای زیبایی آفرین و تزئین کننده کلام سخنوران ماست.
* با توجه به اینکه مولوی متولد بلخ است، فکر میکنم کاملاً طبیعی است که مردم نسبت به شاعری که هم شهر یا هم کشور و هموطن خودشان است عِرق داشته باشند و خدا را شکر که این اقبال وجود دارد و اینجا گسست ایجاد نشده.
بدون شک آنچه شما گفتید هست ولی همه بحث آن نیست، چون مولانا فراتر از این بحثهاست و این، برمیگردد به بزرگی جایگاه مولانا و نظام فکری و اندیشههای او. فکر میکنم دعوا سر هویت و انتصاب مولوی به یک کشور، محصول نوعی کوتاه اندیشی باشد وگرنه مولوی مربوط به همه است، مربوط به انسانیت، و تمام بشریت است؛ البته در قرنهای اخیر وقتی که این مرزهای سیاسی بین این قلمرو کشیده شد، این بحثها هم آهسته آهسته رنگ گرفت وگرنه اگر درست بیاندیشیم، ما محصول یک مدنیت مشترکیم.
نخست بدانیم که غیر از افغانستان و ایران، ۱۲ کشور دیگر هم جزئی از یک دایره مدنیتی و فرهنگی بهحساب میآیند که در این میان مولانا بهعنوان یکی از ستونهای استوار این تمدن همه مرزها را درنوردید و در واقع بیشتر معرّف این بزرگمدنیت به جهان شد. از منظری زمانی که از مدنیت بزرگ و هویت مشترک یاد میکنیم، این مؤلفههای مشترک یک درهم تنیدگی فرهنگی ایجاد میکند و باز مولاناست که توانسته این پیوندها را به زیبایی تمام آئینه داری کند؛ و همینجاست که میتوانیم مولانا را نماد بارز این درهم تنیدگی فرهنگی بدانیم. اما مهم اینست که مولانا با اندیشه والایی که داشت توانست این مرزها را درنوردد و حتی آهسته آهسته از مرزهای جغرافیایی هم گذشت و دیگر حتی در مرزهای فرهنگی هم محصور نماند و مخاطب مولانا شد انسانیت، مخاطب مولانا شد تمام جهان و بشریت.
* اگر زمانی میتوانستیم بگوییم مولوی میراث زبان فارسی یا میراث تمدن ایران یا میراث تمدن اسلامی است، الان میتوانیم بگوییم مولوی میراث بشریت است!
دقیقاً. ببینید، مولانا فراتر از مکان است. میشود گفت مولانا جلوتر از از زمان خودش اندیشیده است. وقتی فرد جلوتر از زمان خودش میاندیشد قطعاً نمیشود او را محدود کرد و به قولی همان بیرنگِ بیرنگ است. مولانا به هیچ رنگی تعلق ندارد. نکتهای که میخواهم خدمت شما بگویم این است که ما در طول تاریخ مشاهیری داریم که در تاریخ اند؛ یعنی در یک مقطع، در یک بازه زمانی و مکانی و با توجه به اقتضائات خاص، هستند، می بالند، رشد میکنند، میمانند و میروند. ولی بعضی انسانها و علمای فرهیخته و ربانی داریم که اینها بر تاریخ اند، در تاریخ نیستند. در واقع اینها دیگر مقید به زمان، مکان، و حتی فرهنگ خاص نیستند. مولانا قطعاً یکی از مثالهای اعلا و برازنده انسانهایی است که بر تاریخ است. بههمان گونه حافظ، سعدی، فردوسی و… قطعاً از جمله انسانهایی هستند که بر تاریخ اند. جامعیت نظام فکری که اینها دارند، پاسخگوی پرسشهای مختلف در همه زمانها و مکانهاست.
علاقمندم اینجا نقل قولی از مرحوم قیصر امین پور شاعر معاصر بگویم. اصلاً شعر معاصر چیست؟ ما چه تعریفی از ادبیات معاصر داریم؟ قیصر امین پور معتقد است که هر متنی که بتواند پاسخ انسان امروزی را در خود داشته باشد آن متن معاصر است، به رغم اینکه هشت یا ده قرن جلوتر تولید شده باشد؛ اتفاقاً بی راه هم نمیگوید و دقیق هم هست. به همین خاطر هم هست که ما امروز میتوانیم خیلی از پرسشهای خودمان را در شعرهای حافظ، سعدی و به ویژه مولانا بیابیم! و نکته اساسی دیگری که من معمولاً در قبال مولانا به ذهن دارم این است که ما این اجازه را نداریم که مولانا را به نفع یک ایدئولوژی، یک اندیشه و یک هدف خاص مصادره کنیم. مولانا ممکن است برای هر کدام از دیدگاهها پاسخ داشته باشد و هر دیدگاه بتواند آن پیش فرضهای خودش را در کلام مولانا بیابد، اما اجازه نداریم که مولانا را به نفع یک دیدگاه مصادره کنیم.
* اگر بخواهید دو بیت از مولوی یا یک غزل از دیوان شمس انتخاب کنید، کدام را انتخاب میکنید؟
خیلی دشوار است! اجازه بدهید انتخاب نداشته باشم. لابهلای گفتگو شاید ابیاتی به مناسبتهایی برای شما خواندم ولی این بسیار دشوار است. گاهی وقتها وقتی من در دانشگاه مثنوی درس میدهم، گاهی به یک اعجاز زبانی از مولانا میرسم که عجیب متحول میشوم. خب فقط همین نیست، به دیوان شمس که مراجعه میکنید در واقع میشود گفت اوج کلام را در حد اعجاز میبینید. بنابراین هر بیتی از مولانا انتخاب کنم و برای شما بخوانم، جفایی است که در حق ابیات دیگر انجام دادهام و به خودم اجازه نمیدهم که این کار را انجام دهم.
* گفتید در دانشگاه، مثنوی درس میدهید، بیشتر چه سرفصلهایی را؟
اول اجازه بدهید بگویم در دانشگاههای ما چهقدر توجه به مولانا هست. یکی از دورههایی که در دوره کارشناسی ارشد درس میدهیم مولوی شناسی است، به این خاطر تمرکز روی مولاناست. در بخش لیسانس البته حوزه بندی شده در افغانستان و ما به یک دانشگاه اکتفا نکردیم؛ مثلاً در دانشکده ادبیات شهر مزار، زادگاه مولانا، در مقطع کارشناسی مضمونی دارند به نام مولانا شناسی. در کابل بی دل شناسی دارند. در هرات جامی شناسی دارند؛ یعنی یک اصل توافقی هست در فضای آکادمیک ما. اما بر اساس اعتبار و بزرگی مولانا در دانشگاههای متفاوت تدریس مثنوی داریم. طی دو ترم این مضمون تدریس میشود. باز جالب است بدانید که ما در بخش فوق لیسانس هم در دو ترم یا دو سَمِستر به اصطلاح خودمان، مولانا شناسی درس میدهیم. یعنی دانشجویان ما حتماً باید با زندگی، اندیشه و آثار مولانا آشنا باشند.
از دیدگاه مولانا عشق صرفاً به رابطه بین دو فرد یا رابطه معبود و عبد در عشق عرفانی گفته نمیشود؛ بلکه عشق از دیدگاه مولانا عشقی است که در بین همه هستی ساری و جاری است: یعنی از عشق به جهان گرفته تا عشق بین دوتا دوست، عشق بین پدر و فرزند و همه چیز را در بر میگیرد اما اینکه فرمودید ما اینجا چه سرفصلهایی درس میدهیم؟ باید بگویم ما متن شناسی، متون تعلیمی و متون غنایی داریم. در متون تعلیمی تمرکز بر مقدمه مثنوی معنوی و بعد یکی از داستانها به انتخاب استاد و به صورت متناوب گزینش میشود. همچنین علاوه بر مثنوی، سنایی، خاقانی و مشاهیر دیگر، تدریس میشود.
* دلیل جهانیبودن مولوی را چه میدانید؟
شاید پاسخ کلی این باشد که مولانا پیامش بشریت را بر میتابد. اما چنانکه گفتم نباید مولانا را به نفع یک دیدگاه یا یک اندیشه مصادره کنیم، و باز میخواهم به یک اصل مهم در زمینه اشاره کنم. مفهوم عشق در آثار مولانا چه در مثنوی معنوی و چه در دیوان کبیر، قطعاً به عنوان یکی از ارزشهای جدی جهانی است او فقط در مثنوی بیش از صد و پنجاه بار از عشق یاد کرده است. در واقع از دیدگاه مولانا عشق صرفاً به رابطه بین دو فرد یا رابطه معبود و عبد در عشق عرفانی گفته نمیشود؛ بلکه عشق از دیدگاه مولانا عشقی است که در بین همه هستی ساری و جاری است: یعنی از عشق به جهان گرفته تا عشق بین دوتا دوست، عشق بین پدر و فرزند و همه چیز را در بر میگیرد. در واقع میشود گفت که عشق مفهوم بسیار بسیار وسیع و گستردهای دارد.
به قول علی محمدی مولانا عشق را شعله حیات انسان میداند. این جهات مختلفی را در دیدگاه مولانا برمی تابد. تأثیرات این لطیفهٔ ربانی در دیدگاه مولانا همچنان که گفتم، از اجزای هستی گرفته تا ساماندهی عوامل اجتماعی، زدودن مفاسد و رذائل از جامعه، جهت دادن به معرفت و شناخت انسانی، ارزشهای اخلاقی، تزکیه نفس، رسیدن انسان به مطلوب، و حتی پاسخ مناسب به مسئله شرع و حل آن، و در نهایت آماده سازی مسیر تکامل انسان را در بر میگیرد. از این منظر، مردی با چنین اندیشه بزرگی است که میتواند برای جهان بشریت پیام داشته باشد. من میتوانم برای هر کدام از این مواردی که خدمت شما عرض کردم مثال بیاورم.
البته که جانمایه اصلی و رکن بنیادین مشرب عرفا و فلاسفه اشراقی هم عشق میدانند حتی عشق را اصل بر نظم جهان دانستهاند. نمیخواهم وارد این بحث شوم اما مولانا برای هر کدام از این مؤلفهها، دیدگاه و مقولههایی دارد. مثلاً میگوید:
دور گردونها ز موجِ عشق دان!
گر نبودی عشق، بفسُردی جهان
کوهها چون ذرهها سرمست تو
نقطه و پرگار و خط در دست تو
یعنی میگوید ساختمان عالم از تجمع ذرات تشکیل شده است. از دید مولانا جهان با نیروی عشق در تکاپوست. یا مثلاً در آن داستان بسیار زیبا میگوید:
جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد
حالا در این بیت، علاوه بر آن معنای مقصود مصرع نخست که اشاره به معراج پیامبر بزرگوار اسلام دارد، و در مصرع دوم اشاره به داستان حضرت موسی و کوه طور دارد، در عین حال با مفهوم کلیتری مواجه است. حتی مولانا مشکلات را به وسیله عشق رفع میکند. در دیوان شمس میگوید:
گر اژدهاست بر ره، عشق است چون زمرّد
از برقِ این زمرّد هین دفع اژدها کن
به هر حال عشق را به عنوان وسیلهای میداند که میتواند در مقابل بخل، حسد و همه بدیها مقابله کند. حتی به قول خودش در مثنوی:
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب کلی پاک شد.
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
میبینیم که مولانا صد و چند بار به این واژه اشاره میکند و در واقع مولانا شاید محبت ورزیدن و عشق ورزیدن را بهترین نسخه برای بشریت و جهان امروز میداند. در عصر حاضر نگاه میکنیم و میبینیم چهقدر این را کم داریم. اگر از این منظر به روابط انسانی امروز بنگریم، حالا از روابط دو انسان گرفته تا روابط بزرگتر در سطح کشورها، در سطح منطقه و در سطح جهان، خیلی از معضلاتی که انسان امروز به شدت با او درگیر است، میبینیم از فقدان این ارزش انسانی است. این است که بارها گفتم، گسست ما از میراث ارزشی گذشته مان موجب خیلی از مشکلاتی است که امروز در جهان داریم.
* آن حرفی که از قیصر نقل کردید کاملاً مصداق دارد؛ حالا چه در مورد شاهنامه، چه مثنوی، چه بوستان و گلستان و … دیروز شاهنامه و هفت پیکر را میخواندم. گاهی فکر میکنم چقدر این ابیات مدرناند؛ یعنی امروز اگر شاعری بخواهد بگوید مثلاً این آدم دارد به من دروغ میگوید، شاید هرگز نتواند به خوبی فردوسی بگوید: «دلت با زبان هیچ همسایه نیست / روان تو را از خرد مایه نیست». یا شاید نتواند به خوبی مولوی بگوید: «از تو جهان پر بلا همچو بهشت شد مرا / تا چه شود ز لطف تو صورت آن جهان من»
حتی عرفان مولانا هم یک مقدار متفاوت است. آن عرفانی که منجر به انزوای اجتماعی میشود، در عرفان مولانا نیست. عشقی که در عرفان مولانا مطرح است آن را تسری میدهد در زندگی معمولی انسان و به همین خاطر میبینیم که چقدر نقش عشق محوری است در کلام مولانا؛ چه در مثنوی و چه در دیوان کبیر و حتی در تمثیلاتی که مولانا دارد، منظورش این است که انسان باید در جهان زندگی کند. چنانچه انسان مثل یک کشتی است اما معتقد است که تمام این نعمات دنیوی به مثابه آب است که این کشتی بتواند به سرمنزل مقصود برسد ولی نباید این آب به داخل کشتی رسوخ کند، یعنی اگر آن نعمات هدف قرار بگیرد این کشتی غرق خواهد شد!
* این نگاه عرفانی مولانا، جهان را جای بهتری برای زیستن میکند و نسخه بهتری از انسان را تحویل میدهد. کاملاً با عرفانهای زهدگرایانه یا ریاضتهای عجیب و غریب فاصله دارد.
این تمثیل بسیار دقیق و زیباست. مولانا همه امور زندگی عادی را به رسمیت میشناسد و لازم میداند. ولی اعتقاد دارد اینها نباید هدف باشند. عرفان مولانا عرفان متفاوتی است و هیچ منافاتی با زندگی و روال طبیعی اجتماعی ندارد. به همین خاطر هم هست که امروزه دیدگاه مولانا چقدر والا، همگانی و به جهان بشریت نزدیک است.
منیع: خبرگزاری مهر
روانشناسی: علم شناخت ذهن و رفتار انسان
روانشناسی، به عنوان یکی از شاخه های مهم علوم انسانی، به مطالعه ذهن، رفتار و فرآیندهای روانی انسان می پردازد. این علم نه تنها به دنبال درک رفتارهای ظاهری انسان است، بلکه به بررسی عوامل درونی مانند افکار، احساسات و انگیزه ها نیز توجه دارد. در این مقاله، به بررسی مفاهیم کلیدی روانشناسی، تاریخچه آن، شاخه های مختلف و کاربردهای آن در زندگی روزمره می پردازیم. همچنین، در پایان مقاله، به معرفی سایت نقش نگار (naghshonegar.org) به عنوان یک منبع ارزشمند برای علاقه مندان به روانشناسی و محصولات مرتبط با آن خواهیم پرداخت.
تاریخچه روانشناسی
روانشناسی به عنوان یک علم مستقل، در اواخر قرن نوزدهم و با تأسیس اولین آزمایشگاه روانشناسی توسط ویلهلم وونت در سال 1879 شکل گرفت. وونت به عنوان پدر روانشناسی تجربی شناخته می شود و تلاش کرد تا با استفاده از روش های علمی، به مطالعه ذهن و رفتار انسان بپردازد.
پس از وونت، روانشناسی به سرعت توسعه یافت و شاخه های مختلفی مانند روانشناسی رفتاری، روانکاوی، روانشناسی شناختی و روانشناسی انسان گرا ظهور کردند. هر یک از این شاخه ها با رویکردهای متفاوت، به مطالعه ذهن و رفتار انسان پرداختند و به درک عمیق تری از روان انسان کمک کردند.
شاخه های اصلی روانشناسی
روانشناسی به چند شاخه اصلی تقسیم می شود که هر یک به جنبه های خاصی از ذهن و رفتار انسان می پردازند:
- روانشناسی بالینی: مطالعه و درمان اختلالات روانی. روانشناسان بالینی به تشخیص و درمان بیماری هایی مانند افسردگی، اضطراب و اسکیزوفرنی می پردازند.
- روانشناسی رشد: مطالعه تغییرات روانی و رفتاری در طول عمر انسان. این شاخه به بررسی مراحل رشد از کودکی تا بزرگسالی می پردازد.
- روانشناسی اجتماعی: مطالعه تأثیرات اجتماعی بر رفتار فردی. روانشناسان اجتماعی به بررسی موضوعاتی مانند نفوذ اجتماعی، رفتار گروهی و روابط بین فردی می پردازند.
- روانشناسی شناختی: مطالعه فرآیندهای ذهنی مانند تفکر، حافظه و یادگیری. این شاخه به دنبال درک چگونگی پردازش اطلاعات در مغز انسان است.
- روانشناسی شخصیت: مطالعه ویژگی های شخصیتی و تفاوت های فردی. روانشناسان شخصیت به بررسی عوامل شکل دهنده شخصیت و تأثیر آن بر رفتار می پردازند.
- روانشناسی صنعتی-سازمانی: مطالعه رفتار انسان در محیط کار. این شاخه به بهبود عملکرد کارکنان و افزایش رضایت شغلی می پردازد.
کاربردهای روانشناسی در زندگی روزمره
روانشناسی نه تنها به عنوان یک رشته دانشگاهی، بلکه به عنوان یک ابزار قدرتمند برای بهبود کیفیت زندگی مورد استفاده قرار می گیرد. در ادامه به برخی از کاربردهای روانشناسی در زندگی روزمره اشاره می کنیم:
1. بهبود روابط بین فردی
روانشناسی به ما کمک می کند تا با درک بهتر احساسات و نیازهای دیگران، روابط بین فردی خود را بهبود بخشیم. مهارت هایی مانند همدلی، گوش دادن فعال و حل تعارض، از جمله مواردی هستند که با استفاده از اصول روانشناسی می توانیم آنها را تقویت کنیم.
2. مدیریت استرس و اضطراب
استرس و اضطراب از جمله مشکلات شایع در زندگی مدرن هستند. روانشناسی با ارائه تکنیک هایی مانند تنفس عمیق، مدیتیشن و مدیریت زمان، به ما کمک می کند تا با این مشکلات به شیوه ای موثر مقابله کنیم.
3. افزایش انگیزه و بهره وری
روانشناسی به ما کمک می کند تا با درک عوامل مؤثر بر انگیزه، بهره وری خود را افزایش دهیم. تکنیک هایی مانند تعیین اهداف SMART (ویژه، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی، مرتبط و زمان بندی شده) و استفاده از تقویت مثبت، از جمله روش هایی هستند که می توانند به افزایش انگیزه کمک کنند.
4. درمان اختلالات روانی
روانشناسی بالینی با ارائه روش های درمانی مانند رواندرمانی، دارودرمانی و رفتاردرمانی، به افراد مبتلا به اختلالات روانی کمک می کند تا بهبود یابند و کیفیت زندگی خود را افزایش دهند.
5. بهبود عملکرد تحصیلی
روانشناسی آموزشی با ارائه روش های موثر برای یادگیری و مطالعه، به دانش آموزان و دانشجویان کمک می کند تا عملکرد تحصیلی خود را بهبود بخشند. تکنیک هایی مانند یادگیری فعال، مدیریت زمان و استفاده از حافظه بصری، از جمله مواردی هستند که می توانند به موفقیت تحصیلی کمک کنند.
روانشناسی و هنر
روانشناسی و هنر همواره ارتباط نزدیکی با هم داشته اند. هنر به عنوان یک شکل از بیان، می تواند احساسات و افکار درونی انسان را به شیوه ای زیبا و تاثیرگذار منتقل کند. از سوی دیگر، روانشناسی به ما کمک می کند تا آثار هنری را عمیق تر درک کنیم و به دنبال معنا و پیام های پنهان در آنها باشیم.
سایت نقش نگار (naghshonegar.org) به عنوان یک پلتفرم تخصصی در حوزه روانشناسی و هنر، به بررسی این ارتباط عمیق می پردازد. این سایت با ارائه مقالات، تحلیل ها و محصولات مرتبط با روانشناسی، به علاقه مندان کمک می کند تا با مفاهیم روانشناسی در هنر آشنا شوند و از طریق هنر به درک عمیق تری از روان انسان دست یابند.
روانشناسی و فناوری
در عصر فناوری، روانشناسی نقش مهمی در بررسی تأثیرات فناوری بر ذهن و رفتار انسان ایفا می کند. سوالاتی مانند “چگونه شبکه های اجتماعی بر سلامت روان تأثیر می گذارند؟” و “آیا بازی های ویدیویی می توانند باعث افزایش خشونت شوند؟” در حوزه روانشناسی فناوری مطرح می شوند.
روانشناسی به ما کمک می کند تا با این چالش ها به شیوه ای عمیق و انتقادی مواجه شویم و به دنبال راه حل هایی باشیم که هم به پیشرفت فناوری کمک کنند و هم سلامت روانی افراد را حفظ کنند.
روانشناسی و محیط کار
روانشناسی صنعتی-سازمانی به بررسی رفتار انسان در محیط کار می پردازد. این شاخه به دنبال بهبود عملکرد کارکنان، افزایش رضایت شغلی و ایجاد محیط های کاری سالم و مثبت است. تکنیک هایی مانند ارزیابی عملکرد، آموزش کارکنان و مدیریت تعارض، از جمله روش هایی هستند که می توانند به بهبود محیط کار کمک کنند.
روانشناسی و سلامت روان
سلامت روان از جمله موضوعات مهم در روانشناسی است. روانشناسی به ما کمک می کند تا با درک عوامل مؤثر بر سلامت روان، به دنبال راه حل هایی باشیم که به بهبود سلامت روانی افراد کمک کنند. تکنیک هایی مانند رواندرمانی، مدیتیشن و ورزش، از جمله روش هایی هستند که می توانند به افزایش سلامت روان کمک کنند.
روانشناسی و آموزش
روانشناسی آموزشی به بررسی فرآیندهای یادگیری و آموزش می پردازد. این شاخه به دنبال ارائه روش های موثر برای یادگیری و بهبود عملکرد تحصیلی است. تکنیک هایی مانند یادگیری فعال، استفاده از حافظه بصری و مدیریت زمان، از جمله روش هایی هستند که می توانند به موفقیت تحصیلی کمک کنند.
نتیجه گیری
روانشناسی به عنوان یک علم گسترده و عمیق، به ما کمک می کند تا با درک بهتر ذهن و رفتار انسان، به بهبود کیفیت زندگی خود و دیگران کمک کنیم. این علم نه تنها به عنوان یک رشته دانشگاهی، بلکه به عنوان یک ابزار قدرتمند برای بهبود روابط، مدیریت استرس، افزایش انگیزه و درمان اختلالات روانی مورد استفاده قرار می گیرد.
اگر شما نیز به روانشناسی و هنر علاقه مند هستید، پیشنهاد می کنیم از سایت نقش نگار دیدن کنید. این سایت با ارائه مقالات، تحلیل ها و محصولات مرتبط با روانشناسی، به شما کمک می کند تا با مفاهیم روانشناسی در هنر آشنا شوید و از طریق هنر به درک عمیق تری از روان انسان دست یابید.
با تشکر از همراهی شما. امیدواریم این مقاله برای شما مفید بوده باشد و بتوانید از طریق روانشناسی و هنر، به درک عمیق تری از ذهن و رفتار انسان دست یابید. برای اطلاعات بیشتر و مطالعه مقالات جذاب دیگر، حتما از سایت نقش نگار (naghshonegar.org) بازدید کنید.
بهترین قصاید و قطعات ادبی شعرای عرب در رثای شهید سلیمانی
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از همان نخستین لحظات انتشار خبر شهادت شهید سردار قاسم سلیمانی شاعران از جمله نخستین هنرمندانی بودند که با سرودههای خود به شهادت این سرباز رشید جمهوری اسلامی ایران واکنش نشان دادند، صدها شعر از شاعران جوان و گمنام گرفته تا شاعران چهره و مطرح کشور سروده شد و شب شعرهای متعددی در گوشه و کنار این سرزمین برگزار شد.
سرودن شعر در سوگ از دست دادن شهید سردار قاسم سلیمانی تنها اختصاص به شاعران ایرانی نداشت بلکه شاعرانی از کشورهای مختلف از هند و پاکستان گرفته تا افغانستان و لبنان و سوریه نیز به سرودن اشعار مختلفی در رثای شهید قاسم سلیمانی پرداختند.در این میان شاعران حهان عرب نیز خوش درخشیدند و شعرهای بسیاری در رثای این سردار مقاومت سروده شد.
انتشارات صریر همزمان با پنجمین سالگرد شهادت سردار سلیمانی کتاب «سرو و سرود» را که ترجمه منظوم 40 سروده برتر جهان عرب درباره شهید سلیمانی است را در دست انتشار دارد.
این مجموعه که به همت آژانس ادبی تماس و با ترجمه کریم شنی آماده شده است، از سوی انتشارات صریر منتشر شده است.
کتاب در هر بخش ابتدا به معرفی شاعر در یک بند به همراه تصویری از او پرداخته است، سپی متن عربی شعر سروده شده و پس از آن ترجمه منظوم شعر را ذکر کرده است، همانطور که در مقدمه نیز تاکید شده، مترجم تلاش کرده در نهایت وفاداری به ترجمه منظوم متن اشعار بپردازد.
در مقدمهای که مدیر آژانس ادبی تماس بر این کتاب نگاشته، آمده است: «تقریباً از همان واقعه شهادت سردار رشید اسلام شهید قاسم سلیمانی با همکاری محمدمهدی شریعتمداری در یک فراخوان دقیق و گسترده، بهترین قصاید و قطعات ادبی شعرای عرب، اعم از سوری، لبنانی، عراقی، یمنی، تونسی و … که در ستایش و رثای این شهید و صحابه وی، شهید ابومهدی المهندس سروده شده بود، دریافت شد، اشعار نغزی که ضمن بیان فضایل ایشان مملو از اصول و رئوس مبانی فکری امام خمینی(ره) و خلف صالح آن روح طیبه مقام معظم رهبری در گفتمان انقلاب اسلامی است و در واقع میتوان مجموعه مضامین آنها را بیانیهایپرشور و زیبا از قلبهای پرحرارت فرهیختگان دنیای اسلام در ارزشهای محور جهانی مقاومت دانست.»
وی همچنین در این مقدمه، اشاره میکند که این کتاب روحیه حقطلبی و سپاسمندی دنیای عرب و ایجاد روح وحدت اسلامی را نیز به ملت ایران نشان میدهد، تمامی این قطعات مطول عربی هر یک به تناسب به شعر پارسی در انواع قالبهای نو و کلاسیک از قصیده گرفته تا غزل و قطعه و نیز دو بیتی پیوسته یا چهارپاره و شعر نیمایی و آزاد ترجمه شده است. این کتاب جُنگی از ترجمه ادبی متقابل بین عرب و عجم است که در تاریخ ادبیات فارسی بسیار کمیاب و ایبسا به جهت وحدت موضوع و کثرت سرایندگان نصوص عربی آن نایاب است.
احمد حسین منصور شاعر مردمی و نامآشنای لبنان، رفیق احمدعلی معلم مطبوعاتی و شاعر فلسطینی، خلیل عجمی از شاعران لبنان، بحری عرفاوی از شعرای مقاومت تونس، ابراهیم اسماعیل الحلبی از شعرای فلسطینی، امل عباس سرور معلم نویسنده و شاعر لبنان، زینب حسن البزال شاعر لبنانی و… از جمله شاعرانی هستند که اشعارشان در این کتاب گردآوری شده است.
انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری تسنیم
فروش بالای ترجمه «صد سال تنهایی» در دو هفته
به گزارش خبرنگار مهر، ترجمه بهمن فرزانه از رمان «صد سال تنهایی» گابریل گارسیا مارکز طی دو هفته توسط انتشارات امیر کبیر به فروشی بالا دست پیدا کرده است
اینترجمه که بهتازگی با نسخههای چاپ سی و پنجم و سیوششم عرضه شده، در کمتر از دو هفته توانسته ۲۰۷۰ نسخه فروش داشته باشد و به صدر پرفروشترین آثار ادبی بازگردد.
رمان مورد اشاره بهعنوان یکی از آثار معروف تاریخ ادبیات جهان، به روایت داستان خانواده بوئندیا در دهکده خیالی ماکوندو میپردازد و نمونهای بارز از ادبیات رئالیسم جادویی است. «صدسال تنهایی» به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شده و همچنان بهعنوان یکی از پرفروشترین و محبوبترین کتابها شناخته میشود.
اینترجمه سال ۱۳۵۳ منتشر شد و بهمن فرزانه درباره آن گفت «صد سال تنهایی» همچون درختی کهن است که با گذر زمان ریشههایش عمیقتر میشود و شاخ و برگهایش به سمت افقهای جدید گسترش پیدا میکند.
چاپ جدید این اثر، با تغییرات و اصلاحات جزئی در متن ترجمه ارائه و نسخههای چاپ سی و پنجم و سی و ششم آن بهطور همزمان با شمارگان ۲ هزار و ۳ هزار نسخه عرضه شده است.
منیع: خبرگزاری مهر
روایتهای شوکهکننده یک افسر اطلاعاتی ایرانی
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، تاریخنگاری در ایران از لحاظ کمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی وسعت یافت و از لحاظ کیفی تحولی عمیق پیدا کرد. تاریخنگاری به اعتبار رابطهای که همواره میان سیاست و تاریخ و بالاخص تاریخ معاصر وجود دارد، در این تحول سیاسی سخت مورد توجه قرار گرفت. با پیروزی انقلاب اسلامی، دوران حکومت پهلوی به صورت دورهای تاریخی درآمد و در دستور کار مورخان قرار گرفت. هر چه از پیروزی انقلاب اسلامی فاصله گرفتیم، بر شمار کتابهایی که به ارزیابی دوره تاریخی پیش از انقلاب پرداختند، افزوده شد، اما در سالهای اخیر تاریخنگاری انقلاب اسلامی بعد دیگری نیز به خود گرفته است و آن متمرکز شدن بر دوره معاصر به معنای سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.
کتابهایی که در سالهای اخیر درباره این بعد از تاریخ ایران اسلامی منتشر میشوند، در مواجهه با مخاطب نیز بسیار موفق بودهاند، مخاطبی که تشنه دانستن از تاریخ انقلاب است به خوبی با این دسته از آثار به ویژه کتابهایی که در قالب تاریخ شفاهی و خاطرهنویسی نگاشته شدهاند، ارتباط برقرار کرده است. البته در همه دنیا مخاطب با اینگونه کتابهای تاریخی بیشتر ارتباط برقرار میکند.
خاطرهنویسی افسران اطلاعاتی، در دنیا موضوعی جذاب و در عین حال بحث برانگیز است. این خاطرات، دریچهای به دنیای تحلیلهای اطلاعاتی است و چالشهای پیش روی سازمانهای اطلاعاتی می گشایند. در سطح جهانی، تعدادی از افسران اطلاعاتی برجسته خاطرات خود را منتشر کردهاند که با استقبال گستردهای از سوی مخاطبان روبرو شده است. این خاطرات نه تنها از نظر تاریخی ارزشمند هستند، بلکه میتوانند برای درک بهتر ماهیت کار اطلاعاتی و تأثیر آن بر سیاستهای بینالمللی، مفید باشند. با این حال، انتشار این خاطرات همواره با ملاحظات امنیتی و سیاسی همراه بوده است.
در مجموع، خاطرهنویسی افسران اطلاعاتی، موضوعی جذاب و در عین حال، چالشبرانگیز است. این خاطرات، میتوانند دریچهای به دنیای پنهان عملیات جاسوسی و تحلیلهای اطلاعاتی بگشایند و به درک بهتر ماهیت رخدادهای اجتماعی کمک کنند. با این حال، انتشار این خاطرات در همه دنیا همواره با ملاحظات امنیتی، سیاسی و قانونی همراه بوده است.
در ایران شمار کتابهایی از این دست بسیار اندک است، مجموعه دو جلدی «من اطلاعاتی بودم» یکی از این کتابهاست که اخیراً از سوی نشر شهید کاظمی منتشر شده است و شاید بتوان آن را اولین در نوع خود دانست. خاطرات یک افسر سابق اطلاعاتی که رضا اکبریآهنگر مصاحبه و پژوهش کتاب را بر عهده داشته و راضیه ولدبیگی نیز نگارش را انجام داده است.
در این کتاب خاطرات افسر اطلاعاتی با نام مستعار علی مهدوی از تعقیب و مراقبت سپاه و کشف کودتاها تا ورود به وزارت اطلاعات در دوران انقلاب را روایت کردهاند. در واقع این کتاب خاطرات مهدوی از سالهای 1358 تا 1392 است.
این نخستینبار است که یک افسر اطلاعاتی در ایران، خاطراتش را تعریف میکند و اسراری را برملا میکند که شوکهکننده است. شخصیت اصلی کتاب «من اطلاعاتی بودم»، از میان فرقهها و گروهکهای مختلف اوایل انقلاب، راه دیگری را انتخاب میکند و میشود بازوی قدرتمندی برای حراست از نظام نوپا و آسیبپذیری که از هزاران طرف برای دریدن و نابود کردنش، چنگ و دندان تیز کردهاند.
راوی جوان وارد سپاه میشود و سختیهای نظام تازه رسیده را به جان میخرد تا زحمات دوستان شهیدش هدر نرود. روایتهای تازه این کتاب درک درستی به مخاطب از پیچیدگی دشمنی با جمهوری اسلامی در خارج از مرزها ارائه میدهد، تا جاییکه مخاطب میتواند وقایع و رخدادهای سالهای اخیر را نیز تجزیه و تحلیل کند.
مهدوی در جلد نخست خاطرات خود، جزئیاتی شنیدنی از حوادث اوایل انقلاب تا همین سالهای اخیر را بازگو میکند، جزئیاتی از وقایع نخست سالهای اول پیروزی انقلاب، از خنثی کردن معجزهگونه توطئههای کودتاچیان سالهای ابتدایی انقلاب، و ماجرای صادق قطبزاده را ارائه میکند.
راوی در جلد دوم نیز به بررسی دقیق مواضع انجمن حجتیه مهدویه طی سالهایی که مسئولیت بررسی این گروه را بر عهده داشته میپردازد و از ارتباط این گروه با برخی خواص پرده بر میدارد، روایتهای مهدوی از این سالها ابهامات بسیاری را رفع میکند. راوی همچنین در این مجلد، روایتهای شنیدنی از سالهای حضورش در معاونت مجلس شورای اسلامی را نیز ارائه میکند.
بنا به گفته نویسندگان کتاب، راوی بسیاری از اسرار را همچنان ناگفته باقی گذاشته و حتی راضی به انتشار بخشی از اسراری که تعریف کرده نیز نبوده است. خاطراتی که وی در این کتاب تعریف کرده فقط و فقط، مربوط به همان دوره مسئولیتش است و چه بسا در هر برههای، برخی از سیاستها و عملکرد وزارت اطلاعات به اقتضای مصالح روز تغییر کرده باشد.
مصاحبه و پژوهش اثر در ماه مبارک رمضان سال 1399 انجام شده و اسامی افرادی که در کتاب نیامده در خاطره راوی بوده، ولی تعمداً فاش نشده است.
نویسنده در مقدمه کتاب اشاره میکند که: «تمام تلاش من در نگارش کتاب این بود که علاوه بر حفظ مستندات تاریخی، روایت خوشخوانی بنویسم که ارباب نویسنده، خواننده است و صدالبته بیپرده و بیواسطهی قلم فرساییها و ادبینویسیهای پیچیده و الفاظ دهن پُرکن پرطمطراق، ساده نوشتم. تا با درد دلها و سختیها و افق نگاه جوانانی آشنا شوید که برای پا گرفتن انقلاب، شب و روز زجر کشیدند و تهمتها و نامردیها را چشیدند و همیشه سعی کردهاند حتی اگر دیگران را خوش نمیآید، حداقل اطراف خودشان را با شمعی از حقیقت روشن نگه دارند. سعی کردم پا جای ایشان بگذارم و فکر کنم تمام این اتفاقات برای خودم افتاده، اما کلمات با تمام قدرتی که دارند گاهی برای نشان دادن حس واقعی درمانده و بیفایده بینظر میرسند. خیلی جاها ایشان خندید که میتوانید حدس بزنید کجاها بوده و حسرتها و حرص خوردنها ـ و بعضا بغض کردنهایشان ـ را تا جایی که میتوانستم نشان دادهام و طبیعتاً بخشی هم مخفی مانده تا خواننده باهوش و سمج از لابهلای حرفهای گفته شده؛ تمام حسهای ندیدنی را برای ذهن خودش دیدنی کند.
مهر سال 1400 متن خام مصاحبه به دستم رسید و نگارش کتاب اواخر بهمن همان سال تمام شد. اما مشکلات کار، خودی نشان داد و من فهمیدم کارم تازه دارد شروع میشود. اختلاف سلیقهها در کار طبیعی بود و من میبایست با حفظ چندین وجه در کتاب، و دفاع از سناریوی انتخابیام، نوشتهام را بازنویسی میکردم. بار دوم با جسارت بیشتری با متن ور رفتم و الان میبینم که تلاش دوباره ارزشش را داشت. کتاب بعد از بازنویسی چندباره من و دقتها و نکتهبینیهای ظریف آقای اکبری و آقای مهدوی آماده شد.»
در بخشی از این کتاب آمده است:
ما به عنوان سیستم اطلاعاتی وظیفه داشتیم اشراف اطلاعاتی روی تمام جریانهای سیاسی کشور داشته باشیم. در تمام کشورها رسم همین است. جنبشهایی که معاند و مخالف هستند، جریان میسازند و جامعه را آشفته میکنند؛ در اولویت بالاتری قرار دارند. لذا روی روی جبهه ملی کار میشد، ولی وقتی به مرحله علنی موضعگیری علیه نظام رسیدند، شرایط جدیتر شد. یعنی برای آنها وقت بیشتری میگذاشتیم. یک قسمت به اسم ملیگریان ابراز وجود کرده و چون حساسیتهایی درباره آنها پیش آمده بود، تمرکز ما روی این جریان بیشتر شد. جنگ شدت گرفته بود و دشمن با سلاحهای مختلف و تمام توانش با ما میجنگید. جامعه به شدت درگیر و خستهی جنگ بود و این جریانات هم از داخل، اوضاع را ملتهب میکردند و دائم اغتشاش به پا میکردند.
کتاب دو جلدی «من اطلاعاتی بودم» به قلم راضیه ولدبیگی و با مصاحبه و پژوهش رضا اکبری آهنگر در 621 صفحه قطع رقعی با شمارگان هزار نسخه توسط انتشارات شهید کاظمی به بازار نشر عرضه شده است.
انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری تسنیم
انتشار ۲۵۰ عنوان با محوریت روایت ایرانی؛۷۰ نویسنده تربیت کردیم
میر شمسالدین فلاح هاشمی سرپرست نشر صاد در گفتگو با خبرنگار مهر، درباره فعالیت های این نشر گفت:در حال حاضر مشغول برگزاری کارهای داستان نویسی هستیم. در این کارگاه ها مجموعه درس گفتارهایی را با احسان عباس لو داریم که درباره داستان نویسی در قالب یک مجموعه از پیش ضبط شده در سایت خودنویس قابل دسترس است.
وی افزود: دو کلاس دیگر هم ضبط شده است. یکی از آن ها کلاس روایت شناسی است که توسط آقای آقایی در سی جلسه، درس گفتارها ارائه شده و به تازگی هم آقای شاه آبادی در ۴۵ جلسه، هریک به مدت ۲۰ دقیقه جلسات داستان نویسی را دارند. این کلاس ها برای استفاده بچه های خودنویس و اعضایی که با نشرسرای خودنویس همکاری دارند عرضه می شود و افراد علاقهمند به داستان نویسی می توانند از آن استفاده کنند.
سرپرست نشر صاد در ادامه گفت: خودنویس با این هدف شکل گرفت که استعدادهای جوان و نوجوان کشور را شناسایی کند. به این ترتیب افرادی که در نویسندگی استعداد دارند در قالب فراخوان کشف میشوند و بعد از اینکه طرح هایشان مورد پذیرش قرار گرفت تبدیل به داستان و رمان میشود. تاکنون بیش از ۷۰ عنوان از خودنویسی ها چاپ شده است که حتی برخی از آن ها پرفروش هم هستند. در واقع می توانیم بگوییم توانسته ایم ۷۰ نویسنده در این چند سال تربیت کنیم که بعضا با ناشران دیگر هم کار می کنند و کارهایشان چاپ می شود. پس هدف ما تربیت این نویسندگان است تا بتوانند با محوریت روایت ایرانی برای ایران بنویسند.
فلاحهاشمی گفت: شاید صاد در آغاز تقریبا در همه حوزه های مورد نیاز کشور ورود و کار پژوهشی و داستانی خود را منتشر می کرد، اما از بهمن ۱۴۰۱ که من مشغول به کار شدم تمرکزمان را بر روی روایت ایرانی و ساحت های زیرمجموعه آن گذاشتیم. یکی از این ساحت ها حماسه و اسطوره است و بالای ۹۰ درصد از کتاب های پژوهشی و داستانی این نشر در این زمینه نوشته و منتشر می شوند.
وی همچنین درباره فعالیت مدرسه داستان گفت: مدرسه داستان هم برای خودنویسی هایی است که قبلا از طریق فراخوان کشف شدند و کتاب هم دارند، اما به صورت حرفه ای طرح هایی که خود نشر صاد معرفی کرده است را به طرح های خود اضافه کردند و تقریبا ۱۰ نفر هرسال زیر نظر اساتید به نام نگارش آثار خود را پیش می برند. دوره قبلی این رویداد برگزار شد و کتاب های اعضای خودنویس وارد فضای چاپ و انتشار شده است. در حال حاضر تقریبا این دوستان جزء نویسندگان کشور شدند.
سرپرست نشر صاد ادامه داد: فصلنامه روایت ایرانی هم زیر نظر حوزه هنری و با تمرکز بر روایت ایرانی منتشر می شد و در حال حاضر در دست نشر صاد است. ما برای افرادی که می خواهند بدانند روایت ایرانی چیست و چرا به آن نیازمندیم در این فصلنامه با انتشار مقالات، مصاحبه ها و گفتگوها دوستان را آشنا می کنیم. همچنین افراد می توانند برای آشنایی بیشتر کارهای پژوهشی که در انتشارات منتشر کردیم را به عنوان مصداق مطالعه کنند. کارهای پژوهشی مانند اسطوره و روایت که در حال چاپ است، اساتیر در متون زبان فارسی، تبار داستان که در حال چاپ است و نمایش معنا که منتشر شده است؛ از جمله این آثار پژوهشی هستند. همچنین یکی دو اثر دیگر مانند رئالیسم عرفانی به صورت یک بسته در یک قالب ارائه می شود تا هدف ما از روایت ایرانی مشخص شود. در مجموع ۲۵۰ عنوان کتاب در نشر صاد منتشر شده است که بیشترین حجم آن مربوط به یک تا دو سال اخیر است و کتاب های جدیدی هم در حال انتشار است.
فلاحهاشمی در پایان گفت: بخش دیگری با عنوان «نیاکان» را داریم که حمید بابایی دبیری آن را برعهده دارد. این بخش درباره شخصیت های مبارزی است که در چند سال اخیر دوستان نویسنده جوان از هر استان از زاویه دید خودشان درباره آن ها می نویسند. این مجموعه بسیار جذاب است و تاکنون هم با عناوین مختلفی منتشر شده. برای مثال کتاب «گردن کشان» که درباره ستارخان است منتشر شده است و در حال حاضر هم کار نگارش درباره ۵ شخصیت تمام شده است. تمام افرادی که علیه استبداد مبارزه کردند و برای این کشور سرشناس هستند در این رویداد محور نگارش اند. بنابراین نویسندگانی که نتوانستند در فراخوان شرکت کنند می توانند در این رویداد آثار خود را ارسال کنند. ما هم سعی کردیم برای هریک از این کتاب ها نشست های مختلفی داشته باشیم.
منیع: خبرگزاری مهر
داشتن خوابی راحت در شب
بی خوابی می تواند دلایل بسیاری داشته باشد اعم از؛ استرس و اضطراب، اختلال در ساعت خواب، مصرف مواد محرک (مصرف مواد محرک مانند: قهوه، نیکوتین و الکل می تواند بی خوابی را تشدید کند)، فعالیت ذهنی، مشکلات عضلانی و محیط خواب نامناسب از علائمی است که می تواند بر روی ساعت خواب شما تاثیر گذار باشد. در این مقاله می توانید از دلایل بی خوابی و عوارض آن مطلع شوید، و برای دریافت اطلاعات بیشتر کتاب های روانشناسی در این زمینه را مطالعه کنید.
دلایل و عوامل بی خوابی در شب:
اضطراب و استرس:
نگرانی ها و استرس های روزمره می توانند منجر به بی خوابی شبانه شود.
اختلال در ساعت خواب:
نامنظم بودن ساعت خواب و بیداری، یا عادات خواب نامناسب می تواند باعث بی خوابی شود.
مصرف نوشیدنی هایی مانند قهوه یا نیکوتین:
مصرف مواد محرک قبل از خواب (مانند قهوه، نیکوتین و…) می تواند خواب را مختل کند.
مشکلات سلامتی:
برخی بیماری ها مانند دردهای مزمن، آرتروز، قلبی و… می توانند باعث بی خوابی شوند.
محیط خواب نامناسب:
نور زیاد، صداهای مزاحم، دمای بالا یا پایین و… می توانند باعث بی خوابی شوند.
فعالیت ذهنی:
فعالیت ذهنی شدید در شب، مثلاً تماشای فیلم هیجانی یا کارهای شغلی، موجب بیداری و کاهش خواب می شود.
در صورتی که مشکل بی خوابی به طور مداوم ادامه داشته و تأثیرات آن بر زندگی شما محسوس شود، بهتر است با متخصص بهبود خواب یا پزشک مشورت کنید.
بی خوابی مداوم و مزمن می تواند به افراد آسیب های جدی و حتی مشکلات جسمی و روانی وارد کند. پس باید سعی کنیم در زندگی خواب خود را تنظیم کنیم تا بتوانیم زندگی با کیفیت تری داشته باشیم. برخی از عوارض بی خوابی شامل موارد زیر می شود:
کاهش تمرکز و مشکل در یادگیری:
بی خوابی می تواند منجر به کاهش توجه، تمرکز و حافظه شود، که این مشکل می تواند اختلال در انجام کارهای روزانه شما ایجاد کند و شما را به دردسر بی اندازد.
افزایش خطر بیماری:
افرادی که طولانی مدت با بی خوابی مواجه هستند، احتمال ابتلا به بیماری های قلبی، دیابت، چاقی و افسردگی را افزایش می دهند.
ضعف سیستم ایمنی:
خواب کافی از مهم ترین عواملی است که برای حفظ سیستم ایمنی قوی ضروری است. بی خوابی می تواند باعث ضعف سیستم ایمنی و افزایش خطر ابتلا به عفونت ها شود.
افسردگی و اضطراب:
بی خوابی ممکن است به طور مستقیم باعث افزایش احساسات افسردگی و اضطراب شود.
افزایش ریسک تصادفات:
کاهش توجه و سرعت عکس العمل به خواب کم می تواند باعث افزایش خطر تصادفات و حوادث شود.
مشکلات عاطفی و رفتاری:
بی خوابی می تواند منجر به تنش، خشم، عصبانیت و مشکلات عاطفی و رفتاری دیگر شود.
بهترین راه برای پیشگیری از این مشکلات، محافظت از خواب خوب و کافی است. راه های بسیار دیگر وجود دارد که باعث می شود شما خواب با کیفیت و خوبی داشته باشید. شما می توانید قبل از خواب حمام کنید و یا یک کتاب خوب بخوانید. خواندن باعث می شود ذهن شما از مسائل دیگر پرت شود و شما به آرامش ذهنی برسید و به خواب بروید.
کتاب چطور مثل یک نوزاد راحت بخوابیم:
سلامتی، تمرکز داشتن، قدرت حل مشکلات و واکنش های بدن، همگش به داشتن خواب کافی وابسته است. همچنین کمبود خواب با بیماری های متعددی مانند: چاقی، دیابت نوع دو، فشار خون بالا، بیماری قلبی، سکته مغزی، سلامت روان ضعیف و حتی مرگ زودرس در ارتباط است.
خوابیدن، شاید آن قدر مهم به نظر نرسد؛ اما این که چه طور به خواب می رویم و چقدر زمان صرف به خواب رفتن می کنیم، می تواند از مهم ترین شاخصه های بهبود کمیت و کیفیت زندگی باشد.
کتاب می تواند به بهبود خواب شما کمک کند، مخصوصا کتابی که مرتبط به این موضوع باشد، مانند کتاب چطور مثل یک نوزاد راحت بخوابیم اثر استفانی اوینگ که توسط نشر یوشیتا به چاپ رسیده است.
منبع: مجله کتاب طلا
فلسفه: جستجوی حقیقت و معنای زندگی
فلسفه، به عنوان یکی از قدیمی ترین رشته های فکری بشر، همواره به دنبال پاسخ به سوالات بنیادین درباره وجود، معرفت، ارزشها، ذهن، زبان و واقعیت بوده است. این رشته نه تنها به عنوان یک حوزه علمی، بلکه به عنوان یک روش تفکر و زندگی مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله، به بررسی مفاهیم کلیدی فلسفه، تاریخچه آن، و نقش آن در زندگی مدرن میپردازیم. همچنین، در پایان مقاله، به معرفی سایت نقشنگار (naghshonegar.org) به عنوان یک منبع ارزشمند برای علاقهمندان به فلسفه و هنر خواهیم پرداخت.
تاریخچه فلسفه
فلسفه به معنای “عشق به خرد” از واژههای یونانی “فیلو” (عشق) و “سوفیا” (خرد) گرفته شده است. این رشته در یونان باستان و با فیلسوفانی مانند سقراط، افلاطون و ارسطو شکل گرفت. سقراط با روش پرسش و پاسخ خود، به دنبال کشف حقیقت بود، در حالی که افلاطون با نظریههای خود درباره جهان مُثُل و ارسطو با منطق و متافیزیک، پایههای فلسفه غرب را بنا نهادند.
در شرق نیز فلسفههایی مانند کنفوسیوسگرایی، تائوئیسم و بودیسم به عنوان نظامهای فکری عمیق و تاثیرگذار ظهور کردند. این فلسفهها به جای تمرکز صرف بر منطق و استدلال، بیشتر بر اخلاق، معنویت و هماهنگی با جهان تاکید داشتند.
شاخههای اصلی فلسفه
فلسفه به چند شاخه اصلی تقسیم میشود که هر یک به جنبههای خاصی از وجود و معرفت میپردازند:
- متافیزیک: مطالعه ماهیت واقعیت و وجود. سوالاتی مانند “چه چیزی واقعی است؟” و “آیا خدا وجود دارد؟” در این شاخه مطرح میشوند.
- معرفتشناسی: مطالعه ماهیت، منابع و محدودیتهای دانش. سوالاتی مانند “ما چگونه میدانیم؟” و “آیا شناخت حقیقی ممکن است؟” در این حوزه بررسی میشوند.
- اخلاق: مطالعه خوب و بد، درست و نادرست. این شاخه به دنبال تعریف معیارهای اخلاقی و هدایت رفتار انسان است.
- منطق: مطالعه استدلال و تفکر صحیح. منطق به ما کمک میکند تا استدلالهای معتبر را از نامعتبر تشخیص دهیم.
- فلسفه سیاسی: مطالعه مفاهیمی مانند عدالت، آزادی و قدرت. این شاخه به دنبال بررسی ساختارهای سیاسی و اجتماعی است.
- فلسفه ذهن: مطالعه ماهیت ذهن، آگاهی و رابطه ذهن و بدن. سوالاتی مانند “ذهن چیست؟” و “آیا ذهن از بدن جدا است؟” در این حوزه مطرح میشوند.
فلسفه و زندگی مدرن
در دنیای امروز، فلسفه نه تنها به عنوان یک رشته دانشگاهی، بلکه به عنوان یک ابزار قدرتمند برای تفکر انتقادی و حل مسئله مورد استفاده قرار میگیرد. فلسفه به ما کمک میکند تا با پرسشهای اساسی درباره زندگی، اخلاق و جامعه مواجه شویم و به دنبال پاسخهایی باشیم که میتوانند به بهبود شرایط انسانی کمک کنند.
به عنوان مثال، در حوزه اخلاق، فلسفه به ما کمک میکند تا با چالشهای اخلاقی در زمینههایی مانند فناوری، پزشکی و محیط زیست مواجه شویم. در حوزه سیاسی، فلسفه به ما کمک میکند تا ساختارهای قدرت و عدالت را تحلیل کنیم و به دنبال ایجاد جامعهای عادلانهتر باشیم.
فلسفه و هنر
فلسفه و هنر همواره ارتباط نزدیکی با هم داشتهاند. هنر به عنوان یک شکل از بیان، میتواند مفاهیم فلسفی را به شیوهای زیبا و تاثیرگذار منتقل کند. از سوی دیگر، فلسفه به ما کمک میکند تا آثار هنری را عمیقتر درک کنیم و به دنبال معنا و پیامهای پنهان در آنها باشیم.
سایت نقشنگار (naghshonegar.org) به عنوان یک پلتفرم تخصصی در حوزه هنر و فلسفه، به بررسی این ارتباط عمیق میپردازد. این سایت با ارائه مقالات، تحلیلها و آثار هنری، به علاقهمندان کمک میکند تا با مفاهیم فلسفی در هنر آشنا شوند و از طریق هنر به درک عمیقتری از فلسفه دست یابند.
نقش فلسفه در توسعه فردی
فلسفه نه تنها به عنوان یک رشته علمی، بلکه به عنوان یک ابزار برای توسعه فردی نیز مورد استفاده قرار میگیرد. تفکر فلسفی به ما کمک میکند تا با پرسشهای اساسی درباره زندگی خود مواجه شویم و به دنبال معنای عمیقتری در زندگی باشیم. این فرآیند میتواند به افزایش خودآگاهی، بهبود روابط و ایجاد زندگی رضایتبخش منجر شود.
به عنوان مثال، فلسفه رواقی با تاکید بر کنترل نفس و پذیرش آنچه خارج از کنترل ماست، به ما کمک میکند تا با چالشهای زندگی به شیوهای آرام و منطقی مواجه شویم. از سوی دیگر، فلسفه اگزیستانسیالیسم با تاکید بر آزادی و مسئولیت فردی، به ما کمک میکند تا معنای زندگی خود را خلق کنیم.
فلسفه و فناوری
در عصر فناوری، فلسفه نقش مهمی در بررسی پیامدهای اخلاقی و اجتماعی پیشرفتهای علمی و فناوری ایفا میکند. سوالاتی مانند “آیا هوش مصنوعی میتواند دارای آگاهی باشد؟” و “چگونه باید با چالشهای اخلاقی در زمینه مهندسی ژنتیک مواجه شویم؟” در حوزه فلسفه فناوری مطرح میشوند.
فلسفه به ما کمک میکند تا با این چالشها به شیوهای عمیق و انتقادی مواجه شویم و به دنبال راهحلهایی باشیم که هم به پیشرفت فناوری کمک کنند و هم ارزشهای انسانی را حفظ کنند.
فلسفه و محیط زیست
با افزایش نگرانیها درباره تغییرات اقلیمی و تخریب محیط زیست، فلسفه محیط زیست به عنوان یک شاخه مهم از فلسفه ظهور کرده است. این شاخه به بررسی رابطه انسان با طبیعت، مسئولیتهای اخلاقی ما در قبال محیط زیست و راهحلهای ممکن برای بحرانهای زیستمحیطی میپردازد.
فلسفه محیط زیست به ما کمک میکند تا با نگاهی عمیقتر به مسائل زیستمحیطی بنگریم و به دنبال راهحلهایی باشیم که هم به حفظ طبیعت کمک کنند و هم نیازهای انسانی را برآورده سازند.
فلسفه و دین
فلسفه دین به بررسی مفاهیم و باورهای دینی از منظر فلسفی میپردازد. سوالاتی مانند “آیا خدا وجود دارد؟”، “چه رابطهای بین علم و دین وجود دارد؟” و “معنای زندگی از منظر دینی چیست؟” در این شاخه مطرح میشوند.
فلسفه دین به ما کمک میکند تا با نگاهی انتقادی به باورهای دینی بنگریم و به دنبال درک عمیقتری از مفاهیم دینی باشیم. این فرآیند میتواند به افزایش تحمل و درک متقابل بین ادیان مختلف کمک کند.
فلسفه و آموزش
فلسفه آموزش به بررسی اهداف، روشها و ارزشهای آموزشی میپردازد. این شاخه به ما کمک میکند تا با نگاهی عمیقتر به فرآیند آموزش بنگریم و به دنبال روشهایی باشیم که به رشد فکری و اخلاقی دانشآموزان کمک کنند.
فلسفه آموزش به ما یادآوری میکند که آموزش تنها انتقال اطلاعات نیست، بلکه فرآیندی است که به رشد فردی و اجتماعی کمک میکند. این نگاه میتواند به بهبود سیستمهای آموزشی و ایجاد محیطهای یادگیری موثرتر منجر شود.
فلسفه و جامعه
فلسفه اجتماعی به بررسی ساختارها و روابط اجتماعی میپردازد. این شاخه به ما کمک میکند تا با نگاهی انتقادی به مسائل اجتماعی بنگریم و به دنبال راهحلهایی باشیم که به ایجاد جامعهای عادلانهتر و انسانیتر کمک کنند.
فلسفه اجتماعی به ما یادآوری میکند که جامعه تنها مجموعهای از افراد نیست، بلکه شبکهای از روابط و ساختارهاست که بر زندگی ما تاثیر میگذارد. این نگاه میتواند به بهبود روابط اجتماعی و ایجاد جامعهای هماهنگتر کمک کند.
نتیجهگیری
فلسفه به عنوان یک رشته فکری عمیق و گسترده، به ما کمک میکند تا با پرسشهای اساسی درباره وجود، معرفت، ارزشها و جامعه مواجه شویم. این رشته نه تنها به عنوان یک حوزه علمی، بلکه به عنوان یک روش زندگی و تفکر مورد توجه قرار گرفته است.
در دنیای امروز، فلسفه نقش مهمی در حل چالشهای اخلاقی، اجتماعی و زیستمحیطی ایفا میکند. این رشته به ما کمک میکند تا با نگاهی عمیقتر به مسائل بنگریم و به دنبال راهحلهایی باشیم که به بهبود شرایط انسانی کمک کنند.
اگر شما نیز به فلسفه و هنر علاقهمند هستید، پیشنهاد میکنیم از سایت نقشنگار (naghshonegar.org) دیدن کنید. این سایت با ارائه مقالات، تحلیلها و آثار هنری، به شما کمک میکند تا با مفاهیم فلسفی در هنر آشنا شوید و از طریق هنر به درک عمیقتری از فلسفه دست یابید.
با تشکر از همراهی شما. امیدواریم این مقاله برای شما مفید بوده باشد و بتوانید از طریق فلسفه و هنر، به درک عمیقتری از زندگی و جهان اطراف خود دست یابید. برای اطلاعات بیشتر و مطالعه مقالات جذاب دیگر، حتما از سایت نقشنگار (naghshonegar.org) بازدید کنید.
کمالگرا بودنی یعنی چی؟
کمالگرا به فردی اطلاق می شود که دارای رویکردی دقیق و بی نقص به کارها و زندگی است و همواره در تلاش است تا به بالاترین استانداردها و بهترین نتایج ممکن دست یابد. افراد کمالگرا معمولاً خواستار کامل بودن در پیشرفت های خود هستند و ممکن است نسبت به خود و دیگران انتظارات بسیار بالایی داشته باشند. همانطور که کمال گرا بودن می تواند جنبه های مثبتی داشته باشد. در برخی از موارد جنبه های مخرب و منفی نیز دارد، که با خرید کتاب درباره کمالگرا بودن می توانید در این موضوع آگاه تر باشید.
علت کمالگرا بودن چیست؟
معیارهای خانوادگی:
در بسیاری از موارد، کمالگرایی ممکن است از خانواده به فرد انتقال یابد. والدینی که فشار زیادی برای دستیابی به موفقیت در تحصیل یا مهارت های خاص به فرزندان خود وارد می کنند، می توانند زمینه ساز کمالگرایی در کودک شوند.
فرهنگ و جامعه:
جوامع و فرهنگ هایی که موفقیت و بهبود مستمر را تحسین می کنند، می توانند فرد را به سمت کمال گرایی سوق دهند. رسانه ها و شبکه های اجتماعی نیز می توانند با ارائه تصاویر غیرواقعی از موفقیت، تأثیرگذار باشند.
تجربیات زندگی:
تجربه های منفی مانند شکست های مکرر در دوران کودکی یا نوجوانی ممکن است افراد را به سمت کمال گرایی سوق دهد تا از بروز دوباره چنین احساساتی جلوگیری کنند.
ترس از انتقاد:
برخی افراد به دلیل ترس از انتقاد و قضاوت های دیگران سعی می کنند بهترین عملکرد را از خود نشان دهند و به همین دلیل به کمالگرایی گرایش پیدا می کنند.
افزایش احساسات خود ارزیابی:
افرادی که به خود به شدت انتقاد می کنند و خود را با دیگران مقایسه می کنند، ممکن است به سمت کمالگرایی گرایش یابند.
اختلالات روانی:
برخی از اختلالات روانی مانند اضطراب و افسردگی ممکن است با کمال گرایی مرتبط باشند و می توانند به گسترش این ویژگی در فرد کمک کنند.
خواسته های درونی:
برخی افراد به دلیل نیاز درونی به برتر بودن و پذیرش اجتماعی ممکن است به سمت کمالگرایی بروند.
نشانه های کمالگرا بودن:
انتظارات بالا:
کمال گرایان معمولاً برای خود و دیگران انتظارات بسیار بالایی دارند که ممکن است غیرواقعی باشد.
انتقاد از خود:
آن ها ممکن است به دلیل عدم دستیابی به استانداردهای خود، به خود انتقاد شدید و احساس نارضایتی کنند.
به تعویق انداختن کارها:
به دلیل ترس از عدم برآورده کردن انتظارات، کمالگرایان ممکن است کارها را به تعویق بیندازند، زیرا تا زمانی که مطمئن نشوند آن کار را می توانند به بهترین نحو انجام بدهند، اقدام به شروع نمی کنند.
نگرانی بیش از حد درباره نظر دیگران:
کمالگرایان معمولاً نگران این هستند که دیگران چگونه آن ها را قضاوت می کنند و ممکن است به شدت وابسته به تأیید اجتماعی باشند.
ترس از شکست:
کمال گرایان ممکن است از شکست و نرسیدن به اهداف خود بترسند، که می تواند منجر به اضطراب و استرس شود.
مشکل در پذیرش شکست یا نواقص:
آن ها به سختی می توانند نواقص را بپذیرند و ممکن است به دلیل عدم کمال در پروژه ها یا وظایف خود احساس شرم یا ناامیدی کنند.
رفتارهای خود مخرب:
در برخی موارد، بی احترامی به خود یا آسیب به سلامت روانی و جسمی به علت فشارهای کمال گرایی ممکن است بروز کند.
وابستگی به تأیید:
برخی از کمالگرایان ممکن است به شدت به تأیید و تصدیق دیگران وابسته باشند.
این نشانه ها می توانند در درجات مختلف وجود داشته باشند و کمالگرایی می تواند به نحو متفاوتی در افراد مختلف نمایان شود. اگر افراد احساس کنند که کمالگرایی آنان به کیفیت زندگی شان آسیب می زند، مهم است که به دنبال راهکارهای مناسب برای مدیریت آن باشند. در این زمینه کتابی نوشته شده است به نام چگونه کمالگرا نباشیم که می تواند کمک خوبی به شما کند.
چگونه در زندگی کمالگرا نباشیم؟
پذیرفتن ناکامی ها و نواقص:
به خود اجازه دهید که اشتباه کنید و بپذیرید که هیچ کس کامل نیست. دنبال کردن یادگیری از تجربه های ناکام نیز می تواند به شما کمک کند.
تمرکز بر فرآیند به جای نتیجه:
به جای تمرکز بر نتیجه نهایی، از خودتان بخواهید که از فرایند کار لذت ببرید و بر تلاش و پیشرفت های شخصی تمرکز کنید.
اجتناب از مقایسه با دیگران:
هر فردی ویژگی ها و تجربیات خاص خود را دارد. تمرکز بر رشد و پیشرفت شخصی به جای مقایسه با دیگران می تواند به کاهش فشارهای کمال گرایی کمک کند.
زمانی برای استراحت در نظر بگیرید:
استراحت و وقت گذرانی برای خود را فراموش نکنید. استراحت به شما فرصتی می دهد تا به خود نظارت کنید و از فشار ناشی از کمالگرایی دور شوید.
گفتگو با خود مثبت:
به جای انتقاد منفی از خود، از بیان های مثبت و مهربانانه استفاده کنید. به خود یادآوری کنید که تلاش برای بهبود به معنای کمال نیست.
دریافت حمایت اجتماعی:
با دوستان و خانواده تان درباره احساسات خود صحبت کنید. دریافت بازخورد از دیگران می تواند به شما کمک کند تا خود را بهتر درک کنید و حمایت های عاطفی دریافت کنید.
مشاوره حرفه ای:
اگر کمال گرایی به شدت بر زندگی شما تأثیر گذاشته، ممکن است مشاوره با یک روانشناس یا مشاور مفید باشد.
در پایان
در حالی که تلاش برای دستیابی به بهترین نتایج می تواند مثبت باشد، کمال گرایی می تواند منجر به استرس و نارضایتی از زندگی شود، به ویژه زمانی که فرد همیشه احساس ناکافی بودن کند. کاهش کمال گرایی نیاز به زمان و تلاش دارد، اما با تمرین و خودآگاهی و خواندن کتاب می توانید به آرامش بیشتری در زندگی تان دست پیدا کنید.
منبع: مجله کتاب طلا