بله، هرچه پیش آمدهایم این موانع رنگ باختهاند و امروز راحتتر میتوانیم بگوییم که ادبیات عرب را مثل ادبیات هر جای دیگری باید بخوانیم و از آن بیاموزیم. خوانندگان امروز ادبیات عرب در ایران نشانهای است از اینکه بخشی از جامعه حاضر شده به صدای آنها گوش دهد و ستیز دیگر به شکلی نیست که بگویند اصلا این آثار را نمیخوانیم، اما هنوز رگههایی از آن وجود دارد. آیا موافقاید که امروز راحتتر میتوان از این همذاتپنداری با اعراب صحبت کرد؟ فرزندان در این خانواه زیر سلطه این دو هستند و جلد اول با روایت این وضعیت تمام میشود. از سوی دیگر کسانی را هم که به عنوان نمایندگان جامعه ایرانی برای معرفی به آنها انتخاب میکنند، همین وضعیت را دارند و مورد پذیرش جوامع عربی قرار نمیگیرند. درواقع او اگرچه با شیوههای مدرن روایی آشنا است اما در سهگانه همچنان به رئالیسم پایبند بوده اما تلاش کرده که خواننده را با شیوههای دیگر روایت هم آشنا کند. اما تنها اتفاقی که خارج از این حیطه میافتد و در پایان جلد اول روایت شده، کشتهشدن «فهمی» است که پسر باهوش و فهیم خانواده است.
Post h as been generated wi th G SA Conte nt Ge nera tor DEMO .
فرزندان بزرگ شدهاند و یاسین که پسر نخست خانواده است ازدواج کرده و به قصرالشوق آمده یعنی به جایی که یکی، دو محله بالاتر از بینالقصرین است. بینالقصرین و قصرالشوق و سکریه نامهای سه محله در قاهره هستند. بینالقصرین نزدیک مسجدالحسین است که یکی از سنتیترین و قدیمیترین محلههای قاهره است. یکی از مشهورترین کتابها در این زمینه، بامداد خمار اثر فتانه حاجسیدجوادی است که نخستین بار در سال ۱۳۷۴ منتشر شد و با توجه به محبوبیتی که بهدستآورد، بارها تجدید چاپ شد. در ایران، تا دهۀ ۱۳۷۰ شمسی، همان رویکرد قدیمی به استعاره شناخته شده بود، اما اولین نگاه متفاوت به استعاره در سال ۱۳۷۶ با چاپ مقالۀ «نظریۀ تعاملی استعاره» (اژهای، ۱۳۷۶) معرفی شد تا اینکه در اواخر دهۀ ۱۳۸۰ توجه به دیدگاههای جدید غربیان دربارۀ استعاره و معرفی و کاربست این اندیشهها در متون ادبی روایی یافت و، با معرفی نظریۀ استعارۀ مفهومی، تمام همت دانشجویان و زبانشناسان و ادبا بر معرفی و کاربستِ این نظریه گماشته شد.
در نتیجه ما از این پس طبیعی است که بیشتر به آن سو توجه داشته باشیم. این روشنفکران از هر جای جهان یکدیگر را پیدا میکنند و عدهای که هنوز دشمنی و ستیز دارند به مرور کمتر میشوند. به مرور که فرزندان بزرگتر میشوند میبنیم که حرف خود را میزنند و و در ازدواجهایشان چون و چرا میکنند. البته دوستان مترجم من که از عربی ترجمه میکنند میگویند در داستاننویسی عربی آثار مهمی وجود دارد که همچنان برای دوران پس از کلاسیسم هم قابل اعتنا هستند و من هم نمیگویم اصلا نیست اما اگر بنا باشد ما از این مرحله عبور کنیم من آثار دندانگیری در ادبیات عرب نمیبینم. قطعا کمرنگ شده اما نمیتوانیم بگوییم به طور کامل در جامعه ما از بین رفته است. با این حال تجربه پنجدههای من از کار کردن در این حوزه نشان میدهد که بسیاری از روشنفکران ایرانی عربستیزی را یا به طور کنار گذاشتهاند یا به نسبت گذشته دید بهتری پیدا کردهاند و طبیعتا عکس این هم صدق میکند و نگاه جوامع عرب هم به ما جامعه ما تغییر کرده است.
ولی ما در عین حال، نیازمند شناخت شعر هستیم و این ایجاب میکند که بدانیم برای ارزیابیهایمان به سراغ کدام دسته از آثار ادبی برویم و آنها را با چه معیاری بسنجیم. اما به آن دلیل که در ایران یافتن کسانی که همزمان بر ادبیات و در عین حال زبانشناسی شناختی مسلط باشد، کار چندان سادهای نیست، بهاجبار تلاش کردم جای خالی چنین اثری را به تنهایی پر کنم و امیدوارم کم و کاستیهای آن را محققان نسلهای آینده از میان بردارند. سعدی در نثر هم روش مطبوع دارد و آن نزدیک کردن دو روش ساده و مصنوع به یکدیگر است و این سبک در گلستان به خوبی مشاهده می شود که کلام استاد در عین سادگی مصنوع ودر عین صنعت ساده و دلپذیر است. با پیروزی انقلاب اسلامی، استاد فیاضبخش مدتی در کادر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و دفتر ریاست جمهوریِ شهیدان رجایی و باهنر به فعالیتهای سیاسی پرداخت. استاد ادبیات کهن عرب هم هست.