در حوزهی محتوایی هم او به تلفیق تمام چیزهایی که تا به حال در شعر کلاسیک استفاده شده بود، بر بستری جدید دست زد. نویسنده : زهرا آذرنیوشمهدی اخوان ثالث شاعر معاصر نوگرا، صاحب سبک و دلبسته به فرهنگ کهن ایران، اوضاع اجتماعی زمانه خود را در قالب شعر به تصویر میکشید. حافظ بعد از سعدی بزرگترین شاعر غزلسرای ایران است زیرا توانست از آمیختن سبک غزل های عاشقانه و غزل های عارفانه سبک تازه ای بوجود آورد. 2ـ پیوند میان دیدگاههای حوزوی و اندیشههای معاصر: ایشان در بحث خود پیرامون «معنای حرفی» و در بیان فرق میان «معنای حرفی» و «معنای اسمی» و این که آیا این تفاوت ذاتی است یا اعتباری؟ ایشان همچنین در تشخیص راوی و توثیق او وشناخت مسند یا مرسل بودن احادیث وی، همانند آیت الله بروجردی (قدس سره) از روش طبقه بندی رُوات پیروی میکند. در خصوص روش فقهی نیز معظم له سبک ویژهای را دنبال میکند که درس و بحث فقه ایشان را از دیگران متمایز میسازد.
1ـ مقایسه تطبیقی میان فقه شیعه و فقه دیگر مذاهب اسلامی : زیرا آگاهی از تفکرات فقهی اهل سنت در زمان صدور فتوا، همانند اطلاع از موطّأ مالک و فتاوی ابو یوسف و آرای دیگر فقهای ایشان، اهداف ائمه (علیهم السلام) و دیدگاههای پیشوایان شیعه از صدور احکام را نمایان میسازد. ایشان همچنین ما شاگردان خود را به مقایسه بحثهای خویش با پژوهش های چاپ شده و اطّلاع از نقاط ضعف و قوت آن وامی داشت و پیوسته در مورد گرامیداشت علما و پایبندی به رعایت ادب در نقد سخنان ایشان تأکید میکرد و از اساتید خود با احترام و اهتمامی ویژه نام میبرد. ایشان در هنگام بحث از «تعادل و تراجیح» ، بر این باور است که راز و رمز آن در زمینههای اختلاف میان احادیث نهفته است ، پس وقتی وارد بحث شدیم و زمینههای اختلاف نصوص شرعی را جست وجو کردیم، مسأله دشواری که ذهن فقیهان و هر محقق و پژوهشگر نصوص اهل بیت (علیهم السلام) را به خود مشغول کرده است حل میشود و دیگر نیازی نمیماند که همانند صاحب کفایه روایات ترجیح و تخییر را حمل بر استحباب کنیم. گو این که نفسِ این کار بر گستره آگاهی های طلاب و توان علمی آنان می افزاید، اما با اصرار بر این امر در مباحثه ها گاه جدال های بیهوده ای شکل میگیرد که نه تنها به هیچ دستاورد علمی نمی انجامد، بلکه کارکرد آن فقط به قدرت نمایی طرفین مباحثه و ابراز توانمندی های علمی آنان در مناظره خلاصه می شود، و این کاری است که وقت گرانبهای طالب علم را تلف میکند و با بیرون بردن وی از فضای معنوی علم آموزی و مباحثه، او را بی هدف، در گردونهای ژرف رها میسازد.
در برابر این رویکرد فراگیر، هر که در درسهای حضرت استاد (دام ظله) بنگرد، خواهد دید که ایشان به مباحث اصولی کاربردی در استنباط ، نظیر مباحث «اصول عملیه» و«تعادل و تراجیح» و «عام و خاص» تمام تلاش خود را چنان به کار میبندند که پایههای علمی استواری برای آن بنا کنند. 4ـ نگرش اجتماعی به متون : فقهایی هستند که تنها به حروف و الفاظ بسنده میکنند ،بدین معنا که بدون هیچ تلاشی برای گسترده کردن دلالتهای متن، خود را در مرزهای الفاظ نص نگه میدارند، اما در برابر این دسته، فقیهانی نیز با در نظر گرفتن فضا و شرایط پیرامونیِ متن، به شناخت دیگر اوضاع تأثیرگذار در دلالت نصوص میپردازند، به عنوان مثال، در رویارویی با این روایت که رسولخدا (صلی الله علیه وآله) در روز خیبر، خوردن گوشت الاغ را تحریم کرد، اگر به فهم تحت اللفظی بسنده کنیم باید قائل به حرمت یا کراهت خوردن گوشت الاغ شویم، اما اگر از نگرشی اجتماعی پیروی کنیم، خواهیم دید که متن یادشده به شرایط دشوار نبرد با یهود خیبر نظر دارد، زیراهر جنگی نیازمند ابزاری برای حمل اسلحه و جنگ افزار است، و در آن دوران هم برای این کار وسیله ای جز چهار پایان و از جمله الاغ نبوده است . This con tent was done by GSA Con te nt Gener ator Demov ersion !
هر کسی که با آیت الله سیستانی معاشرت نموده وبا ایشان نشست و برخاست داشته باشد، در وجود ایشان شخصیتی یگانه با ویژگیهایی معنوی و آرمانی را خواهد دید که اهل بیت (علیهم السلام) بدان سفارش کردهاند. درسهای آیت الله سیستانی (دام ظله) اما بهراستی از جدال هایی این گونه دور است. 3ـ نظریه پردازی های نو گرایانه : بیشتر علمای سرشناس ما به پارهای از قواعد فقهی با همان ساختاری که پیشینیان مطرح کردهاند مینگرند و جز پیرامون صحت و سقم اسناد آن، و بود و نبود مدارک و مستندات دیگر درباره آن، چیزی بر آن نمی افزایند، اما آیت الله سیستانی همواره میکوشد تا ساختار برخی از قواعد فقهی را ترقی بخشد ، به عنوان نمونه ، در خصوص «قاعده الزام» که برخی از فقها از جهت مصلحت به آن نظر میکنند، بدین معنا که مسلمان مؤمن میتواند در تحقق شماری از خواسته های شخصی خویش ، به بعضی از قوانین دیگر مذاهب استناد کند ، هر چند مورد تأیید مذهب خودش نباشد، آیت الله سیستانی آن را بر پایه احترام مطرح میکند و به همین اعتبار یعنی حرمت دادن به دیدگاهها و قوانین دیگران و از رهگذر آزادی اندیشه ، آن را «قاعده احترام» مینامد. داستان خود زندگینامه ای بیانی است از چگونگی شکل گیری هویت نویسنده ای که در پی کشف حقیقت وجودی خویش است، بیانی از تاثیرات و تعلقات خانوادگی و اجتماعی نویسنده و نیز تفاوت هایی که احتمالا “من” نویسنده ناخواسته دستخوش آنها شده یا بر عکس تفاوت هایی که “من” نویسنده مطالبه می کند.