منصفی زندگی سراسر پرفراز و نشیب داشته و بی گمان همین مساله در شعر او نیز تاثیر عمیقی به جای گذاشته است. اسکارلت که از این مسئله بسیار ناراحت شده به ملاقات او می رود و قول می دهد از اشلی و بو مراقبت کند. اشلی در جواب عشق اسکارلت، اعتراف می کند که او نیز آرزوی ازدواج با اسکارلت را داشته اما آن ها به دو دنیای متفاوت تعلق دارند در حالی که روحیه ملانی شباهت زیادی به اشلی دارد. بعد از مدتی چارلز به ارتش می پیوندد و در جنگ به دلیل ابتلا به سرخک از دنیا می رود در حالی که اسکارلت از او باردار شده است. اسکارلت با شنیدن خبر نامزدی اشلی با دختر ساده و نحیفی به نام ملانی همیلتون به شدت شوکه می شود و روز بعد به مزرعه ویلکز می رود تا از عشقش به اشلی بگوید. پس از مدتی خبر وحشتناک افزایش مالیات مزرعه، اسکارلت را شوکه می کند. به عبارت دیگر، نویسنده به نکات ظریفی اشاره میکند که از رویدادهای آتی پیرنگ خبر میدهند و بعداً در داستان به کار میآیند.
محصلین و مامورین جدید اعزامی به اروپا، در آنجا فرصت آشنا شدن با تفکرات جدید را پیدا کردند و متقابلا بسیاری از محافل سیاسی اروپایی در جهت بسط نفوذ خود، در صدد آشنا کردن مسافران فرهیخته ایرانی یا طبقه حاکمه فرهنگی ایران با تحولات فرهنگی اروپایی عهد رنسانس و قرون جدید برآمدند. او همزمان به یک نجیب زاده جنوبی و یک مرد فرصت طلب علاقه دارد و در این میان بین متعهد ماندن به سنت های جنوبی و بقا در عصر مدرن سردرگم می شود. او خاستگاه این جریان را در دوران فتحعلی شاه قاجار و اعزام تعدادی دانشجو به خارج از کشور بیان میکند که نخستین نشانههای بیداری را در ایرانیان پدیدآورد. مردمان بومی افغانستان که در داخل افغانستان یا خارج از کشور زندگی میکنند، معمولاً زبانهای پشتو و دری را بهکار میبرند. با ادامه جنگ و فرا رسیدن قحطی و کمبود غذا، اسکارلت و ملانی نگران اشلی هستند که در نهایت در جنگ اسیر می شود. پس از مدتی فرزند سوم اسکارلت به نام بونی به دنیا می آید، رت عاشق دخترش است و به خاطر آینده او سعی می کند زندگی خود را تغییر داده و نظر مثبت مردم را جلب کند.
رت باتلر: شوهر سوم اسکارلت، مردی ماجراجو و فرصت طلب و در عین حال جسور که در طول جنگ به احتکار مواد غذایی روی می آورد و بعد از جنگ به عنوان مردی ثروتمند در آتلانتا زندگی می کند. اسکارلت که از این مسئله بسیار ناراحت است به آتلانتا می رود تا شاید رت باتلر را اغوا کرده و سیصد دلار از او بگیرد اما رت که با احتکار مواد غذایی در طول جنگ ثروت زیادی برای خودش دست و پا کرده به دلیل کلاه برداری در زندان به سر می برد و نمی تواند به اسکارلت کمک کند. اسکارلت به امید انتقام و شکستن قلب اشلی این درخواست را قبول کرده و با چارلز ازدواج می کند. رابطه ملانی و اسکارلت پس از کشتن یک سارق یانکی که قصد حمله به ملانی را دارد نزدیک تر می شود. شبی که یانکی ها آتلانتا را به اشغال خود در آورده و آن را به آتش می کشند ملانی پسرش بو را به دنیا می آورد. بعد از حمله ارتش یانکی ها به آتلانتا، اسکارلت که بسیار نا امید شده تصمیم می گیرد به تارا برگردد اما به خاطر قولی که به اشلی داده کنار ملانی می ماند تا فرزندش به دنیا بیاید.
اسکارلت که بعد از به دنیا آوردن پسرش روحیه بدی پیدا می کند و از همه چیز ناراضی است به آتلانتا سفر می کند تا در کنار ملانی و خاله اش زندگی کند. در این کتاب تصور جامعه جنوب از جنگ به خوبی بیان شده و نمونه بارز آن اشلی و نا امیدی هایش پس از جنگ می باشد که نمی تواند با شرایط آن زمان کنار بیاید و در مقابل آن افراد فرصت طلب و امروزی همچون رت باتلر قرار دارند که از جنگ به عنوان فرصتی برای افزودن سرمایه و ثروت خود بهره برده و خود را به خوبی با شرایط متفاوت جامعه پس از جنگ سازگار می کنند. در واقع جوناس ویلکرسون کارگر سابق تارا که حالا برای خودش اسم و رسمی به پا کرده بود می خواهد با این ترفند خانواده اسکارلت را از مزارع خود بیرون کرده و تارا را به چنگ بیاورد. اسکارلت با شروع سختی ها مشکلات خانواده و دوستانش را به دوش می کشد. اسکارلت اوهارا: دختری زیبا رو که سال ها قبل از شروع جنگ های داخلی در مزارع تارا در جورجیا بزرگ شده است. بهار سال 1861 است و اسکارلت اوهارا دختر ناز پرورده و زیبای جنوبی در مزرعه بزرگ تارا در جورجیا زندگی می کند. This data was gen erated wi th the help of GSA Conte nt G enerator Demoversion.