به عنوان یک شاعر هرگاه چنین اتفاقی بیفتد، احساس می کنم حلقه نشانه شناختی متن من، تکمیل شده است.»علیرضا بهنام در پاسخ به این سوال که عبارت «ادبیات متفاوت» آیا صرفاً مربوط به تاریخ معاصر ادبیات و دوران حاضر است، توضیح می دهد؛ «تفاوت به آن مفهومی که من از آن حرف می زنم، بله متعلق به دوران حاضر است. داستان فیلم قلبهای شیمیایی، دربارهی هنری یک دانش آموز دبیرستانی ۱۷ ساله است که خود را آدم رمانتیکی میداند ولی هرگز عاشق نشده و امیدوار است که عشق برایش اتفاق بیفتد. اما بعد از ظهور فرویدیسم، مکاتب ادبی پدیدار شدند مثل سوررئالیسم که آن مفهوم ناخودآگاه فرویدی را به اسم نوشتن «خود به خود» یا نوشتن «اتوماتیک» به صورت تمهید ادبی درآوردند. ادبیات افغانی یا ادبیات افغانستان به آثار ادبی گفته میشود که در افغانستان امروزی، وصلکننده آسیای مرکزی و جنوبی، تولید میشود. اگر بخواهیم خیلی کوتاه رمان را تعریف کنی، در میان کتاب های ادبیات، رمان، به داستانهای بلندی گفته میشود که اتفاقات و حوادث درون تخیل نویسنده را بازگو میکند. «در مورد واژه یا ترکیب «ادبیات متفاوت»، آنچه می توانم بگویم این است که اصطلاحی است میان تهی و بی معنا؛ دست کم از دیدگاه من.» این را خلیل درمنکی در ابتدای بحث می گوید و در مقام توضیح برمی آید که «هیچ گاه گروه ها، دسته ها و شاعران و نویسندگانی که می پنداشتند در گستره ادبیات متفاوت می گنجند، نیامدند توضیح بدهند که تفاوت آثارشان با ادبیات بدنه یا همان ادبیات رسمی و مسلط چیست،»این نویسنده و منتقد ادامه می دهد؛ «در ایران، همواره دیدگاه ها در مورد ادبیات متفاوت این گونه شکل گرفته است که هر آن ادبیات، هر آن شعر یا قصه و هر آن نوشته یی که به ادبیات مسلط شباهت نداشته باشد، ادبیات متفاوت – یا ادبیات دیگر- است.
Th is has be en generat ed wi th GSA Content G en erator D em oversion!
کتاب پیامی روشن دارد که امیدی واهی برای ادامه دادن و بودن در یک رابطه، شاید چیزی مانند تصرف و دستاندازی نه تنها به حریم دیگری است، بلکه از آن مهمتر خیانتی به حق خود از تجربهی یک رابطهی عاشقانه درست، نیز هست. علتش هم این است که تنها در زمانه یی که در آن زندگی می کنیم، پیچیدگی وجه غالب زندگی بشر در همه جای دنیا شده است.»بهنام ادامه می دهد «در – مثلاً – یک قرن پیش صورت مساله زندگی انسان ها خیلی ساده تر از امروز قابل طرح بود و مشکلات شان به مراتب ساده تر از حالا رفع می شد. در حالی که تنها خودش را نامیده و تعریف کرده و به این خودشناسی و خودشناسایی درحالی ادامه می دهد که مرز بین «خود» و «دیگری» تعین ناپذیر می ماند؛ نه شکل می گیرد و نه محو می شود. نسبت بین این امور زبانی، «غیریت»، «این نه آنی» و «دیگربودگی» است.» وی ادامه می دهد؛ «هر «شعر متفاوط» حرکت به سمتی است که جریان پیوسته و خودبه خودی تفاوت در زبان را به مساله و کنشی زیباشناختی تبدیل کند، حضور چنین جریانی را در خودش پیگیر شود و بدون کوشش برای ساختن روش از یک کنش خاص و تبدیل یک ارگانیسم زبانی پویا به یک مکانیسم زبانی تکرارشونده، شکل جدیدی از شعر پدید آورد که نه تنها با شعرهای دیگر تفاوت داشته باشد، بلکه تفاوت پیوسته و درونی شکل شعر در خودش، مساله ساز آن باشد.»آزرم یادآور می شود که «چه در نوشتن و چه هنگام خوانش «شعر متفاوط»، جهت ارتباط همواره از شعر به سمت دیگر فضاهای زبانی است. Content was created wi th the help of G SA Content Gener ator Demoversion.
همه چیز زبان است؛ دائماً در حال گسترش، بی مرز، متغیر، نامتعین.»محمد آزرم یادآور می شود که در«شعر متفاوط» بین فضاهای زبانی مختلف، همواره فاصله های برنداشتنی وجود دارد. ادبیات متفاوت در واقع زاییده این پیچیدگی است و بناست که به نیازهای انسانی که با این پیچیدگی زندگی می کند، پاسخ دهد.»این شاعر و منتقد با بیان اینکه «بنابراین می توان گفت ادبیات متفاوت در برابر ادبیات سهل انگارانه قرار می گیرد» در بیان ویژگی های ادبیات سهل انگارانه به محافظه کاری این نوع از ادبیات اشاره می کند و می گوید؛ «ادبیات سهل انگارانه تلاش دارد با نشخوار تجربه های گذشته و پیمودن راه های امن پیموده شده، بار خویش را به مقصد برساند.»وی ادبیات متفاوت را وامدار نظریه «دیفرانس» اندیشمند فرانسوی «ژاک دریدا» برمی شمارد و در توضیح آن می گوید؛ «این نظریه به وضعیتی از نوشتار اشاره دارد که در عین ایجاد تفاوت با نوشته های دیگر دریافت سر راست خواننده از متن را به تعویق می اندازد و به این ترتیب باب مکالمه را با خواننده باز می کند.»بهنام در بیان اهمیت نقش و جایگاه خواننده در ادبیاتی که «متفاوت» خوانده می شود، رویکرد ادبی خود – در مقام مولف – را مورد اشاره قرار می دهد؛ «من در رویکردم به ادبیات به همان اندازه که به اجرای دریافت های ذهنی خودم اهمیت می دهم، برای مخاطبم نیز این امکان را به وجود می آورم تا با مشارکت در متن هایی ناتمام یا نیمه تمام، او نیز متن خودش را بیافریند.»وی موفقیت ادبیات موسوم به «متفاوت» را در گرو مشارکت خواننده در متن می داند و می گوید؛ «بدیهی است میزان علاقه مندی خواننده به شرکت در بازی ادبیات متفاوت در موفقیت این نوع ادبیات نقش بسیار مهمی دارد.
از آدم ابوالبشر تا امروز. اگر نبود توضیحات یدالله رویایی -که از درون داستان شعر حجم در بعضی جاها به شعر دیگر هم برمی خورد- آستانه تفاوت شعر دیگر، امروز چندان برای ما روشن نمی بود.»این منتقد به سوالی در مورد تفاوت های پدیدارشناختی «شعر دیگر» با شعر متداول و مسلط دهه ۴۰ نیز پاسخ می دهد؛ «اصلاً «شعر دیگر» چه می خواهد بگوید؟ علیرضا بهنام معتقد است اثر ادبی متفاوت، زاییده تجربه های متفاوت در زندگی انسان امروز ایرانی است؛ «ادبیات متفاوت، نوعی از ادبیات است که وابستگی تام و تمام به شرایط زیست اجتماعی انسان امروز ایرانی دارد؛ انسانی که شرایطی بسیار پیچیده دارد و تجربه هایی خاص را از سر می گذراند. ضمن اینکه جدای از آنها، شما به خیلی دیگر از شاعران دهه ۴۰ هم -بر اساس تعریفی که در همان مقطع وجود داشت- می توانید بگویید «شاعر شعر دیگر»؛ همه آنهایی که آثارشان به نوعی با ادبیات رسمی یا ادبیات بدنه متفاوت بود. باید توانایی پس زدن همه تعریف های محدودکننده یی را که همواره در تقابل با دیگر مفاهیم نگه اش می داشتند، داشته باشد.»آزرم التقاط، وام گرفتن از دیگر ژانرهای زبانی و دیگر نظام های ارجاعی، نفوذ، اختلاط و امتزاج با هر زمینه غیرشعری که در گذشته شعر نبوده و بخشی از سابقه زبانی شعر تلقی نمی شده، گسترش بی وقفه ژانر شعر و سیال کردن مرزهای آن را تعریف هایی می خواند که در شعر «متفاوط» نفی کننده «امر نو» محسوب نمی شوند.